بله دستهات را شاید

بله دستهات را شاید،
موهات را هم یادم مانده،
می‌بافتی و هر دو بافه را بر سینه می‌انداختی.
خال را به خیلی­‌ها داده‌ام، البته هربار جایی است که اینجا نیست که تو داری.
اما کودکی زن­‌هایم همیشه همان نیست که کودکی تو بوده یا کودکی ما دو تا...

📚#آینه‌های_دردار
#هوشنگ_گلشیری

#تیکه_کتاب
#book_life
دیدگاه ها (۰)

شیرینی زندگانی بیش از یک باربه کام آدم نمی‌نشیند،اما تلخی‌ها...

رها کردن، یعنی👇🏻🌸 پذیرش واقعیت.یعنی درک این نکته که همه چیز ...

«من وقتی جلو او بودم، مثل مجسمه خشک می‌شدم... فکر می‌کردم هم...

این واقعیت حیرت انگیز و تفکر برانگیزی است که انسان ها برای ه...

پرسیدم: «چند تا منو دوست نداری؟»روی یک تکه از نیمرو، نمک پاش...

صدای پات رو میشنوم که از دور داری میای. ینی خیلی‌وقت بود که ...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۲۳+اون تومیوکا گیو بود😀تموم شد. ف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط