ازدواج اجباری P۵۵
ا.ت:ک....کوک
کوک:هیسسسس درار
ا.ت:اینجا نه لطفا
کوک:اگه درنیاری همینجا میمونم حرکت
نمیکنم
ا.ت:آ...آخه اوکی(شروع کرد به باز کردن دکمه
های لباسش که کوک گفت)
کوک:اوکی بیب دیگه ادامع نده
ا.ت:کوک(گریه)
کوک:چت شد تو اخه بیب!؟(بغلش میکنه)
ا.ت:هق ....... ه......ق
کوک:هیسسسسس اروم باش و بهم حرف
دلت رو به ددی بگو
ا.ت:ا...اگه......ت....تو با....هام...قهر کنی .
م...من م...میمیرممممم(گریه شدید)
کوک:بیب؟! چرا فک میکنی باهات قهرم اخه
چاگیا ببین من بچه میخواستم و تو هی
مخالفت میکنی البته که خود بچه رو نه
عملیاتشو....
ا.ت:خو....خوب م....من موقعیتش ر...رو ندارم
کوک:ا.ت ما اولین رابطمون نیست تو حتی
حامله هم شدی چرا باز میترسی آخه
ا.ت:چ........چون که اون پایینی خ...خیلی
بزرگه م......من ازش میترس...م(بغض)
کوک:همه ارزو شونه د.یک شوهرشون بزرگ
باشه بعد تو میترسی از پسرممممم(منظورش
د.یکشه)تازشم من پسرمو هم دوست دارم هم
خیلی مظلومه اخه گناه دارع تو میخوای در
حقش بدی کنی اخه این زبون بسته چکارت
کرده؟
ا.ت:اره ! چکارم کرده جرمممم دادههه
کوک:اه ا.ت بسه دیگه بریم خونه
ا.ت:اصن من قهرم
کوک:خوب به عنم
ا.ت:(بغض)
.....................
پرش زمانی به عمارت
کوک:پیاده شو چاگی
ا.ت:خودم میدونم
کوک:....(شونه ایی بالا انداخت)
ا.ت:؟..........؟ها؟چته؟بیا منو بخور؟
کوک :😑
کوک:هیسسسس درار
ا.ت:اینجا نه لطفا
کوک:اگه درنیاری همینجا میمونم حرکت
نمیکنم
ا.ت:آ...آخه اوکی(شروع کرد به باز کردن دکمه
های لباسش که کوک گفت)
کوک:اوکی بیب دیگه ادامع نده
ا.ت:کوک(گریه)
کوک:چت شد تو اخه بیب!؟(بغلش میکنه)
ا.ت:هق ....... ه......ق
کوک:هیسسسسس اروم باش و بهم حرف
دلت رو به ددی بگو
ا.ت:ا...اگه......ت....تو با....هام...قهر کنی .
م...من م...میمیرممممم(گریه شدید)
کوک:بیب؟! چرا فک میکنی باهات قهرم اخه
چاگیا ببین من بچه میخواستم و تو هی
مخالفت میکنی البته که خود بچه رو نه
عملیاتشو....
ا.ت:خو....خوب م....من موقعیتش ر...رو ندارم
کوک:ا.ت ما اولین رابطمون نیست تو حتی
حامله هم شدی چرا باز میترسی آخه
ا.ت:چ........چون که اون پایینی خ...خیلی
بزرگه م......من ازش میترس...م(بغض)
کوک:همه ارزو شونه د.یک شوهرشون بزرگ
باشه بعد تو میترسی از پسرممممم(منظورش
د.یکشه)تازشم من پسرمو هم دوست دارم هم
خیلی مظلومه اخه گناه دارع تو میخوای در
حقش بدی کنی اخه این زبون بسته چکارت
کرده؟
ا.ت:اره ! چکارم کرده جرمممم دادههه
کوک:اه ا.ت بسه دیگه بریم خونه
ا.ت:اصن من قهرم
کوک:خوب به عنم
ا.ت:(بغض)
.....................
پرش زمانی به عمارت
کوک:پیاده شو چاگی
ا.ت:خودم میدونم
کوک:....(شونه ایی بالا انداخت)
ا.ت:؟..........؟ها؟چته؟بیا منو بخور؟
کوک :😑
۱۲.۶k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.