ازدواج اجباری P۵۶
ا.ت:رفتم داخل عمارت و یه راست رفتم تو
اتاق اههههه کوک خیلی.......اه پسره ی........
تو فکر بودم که یهو کوک امد تو اتاق..
کوک:چته؟
ا.ت:هیچی(حرصی)
کوک:اره هیچی جون خودت ومعلومه ناراحتی
از حرف تو ماشین ناراحت شدی؟
ا.ت:توخیلی بیشعوری
کوک:عه اخه ادم با ددیش اینطور حرف میزنه
ا.ت:ن.........
کوک:اوووو البته که یادم رفته بود تو ادم
نیستی !
ا.ت:(گریه)....هق......هق.....ت....تو داری......
ب.....به من م....میگی .....ادم نیستمممممم
کوک:نه بیب منظورم این بود که تو ادم نیستی
چون یه فرشته ایی
ا.ت:عرررررررررر قلبم الکیلی شدددددعرررر
کوک:خب حالا نمیخوای واسم بچه بیاری؟
ا.ت:😑گم شو
کوک:گم نیشم چون راهو بلدم
ا.ت:ای جان ای جان ای جان اون وقت اینا رو
کی گذاشته تو دهنت
کوک:خودمممممم
ا.ت:اهه خستم خیلی
کوک:اوووووووو حالا حالا ها کار داریم زوده
واسه خسته شدن
وووووووو
(اسما......ت)
صبح(ویو کوک)
از خواب پاشدم خیلی خسته بودم دیشب
خیلی خوب بود واقعا اووووخودا نگیش کن
مث یه پیشی خوابیده ...........
(بقیش فرداااااااااااااا)
اتاق اههههه کوک خیلی.......اه پسره ی........
تو فکر بودم که یهو کوک امد تو اتاق..
کوک:چته؟
ا.ت:هیچی(حرصی)
کوک:اره هیچی جون خودت ومعلومه ناراحتی
از حرف تو ماشین ناراحت شدی؟
ا.ت:توخیلی بیشعوری
کوک:عه اخه ادم با ددیش اینطور حرف میزنه
ا.ت:ن.........
کوک:اوووو البته که یادم رفته بود تو ادم
نیستی !
ا.ت:(گریه)....هق......هق.....ت....تو داری......
ب.....به من م....میگی .....ادم نیستمممممم
کوک:نه بیب منظورم این بود که تو ادم نیستی
چون یه فرشته ایی
ا.ت:عرررررررررر قلبم الکیلی شدددددعرررر
کوک:خب حالا نمیخوای واسم بچه بیاری؟
ا.ت:😑گم شو
کوک:گم نیشم چون راهو بلدم
ا.ت:ای جان ای جان ای جان اون وقت اینا رو
کی گذاشته تو دهنت
کوک:خودمممممم
ا.ت:اهه خستم خیلی
کوک:اوووووووو حالا حالا ها کار داریم زوده
واسه خسته شدن
وووووووو
(اسما......ت)
صبح(ویو کوک)
از خواب پاشدم خیلی خسته بودم دیشب
خیلی خوب بود واقعا اووووخودا نگیش کن
مث یه پیشی خوابیده ...........
(بقیش فرداااااااااااااا)
۱۲.۳k
۰۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.