کاش می توانستم عشق را بنویسم

کاش می توانستم عشق را بنویسم
از جوانه زدنش
از زنجیری که به پا و دل می زند ..
و نفس را بند می آورد ..
حالا اگر عالیجنابِ عشق
قصدِ رفتن کند
دلتنگی زمین گیرت می کند ..
بیمار و بیتاب می شوی ..
آنوقت است که دیگر
هزار بهار هم بیاید
سبز نمی شوی
شکوفه نمی زنی ...

#باران_قیصری
دیدگاه ها (۲)

همه می دانند...من سال هاست ...چشم به راه کسی...سرم به کار کل...

عاشقم ، عاشق ستاره صبح عاشق ابرهای سرگردان عاشق روزهای باران...

اگر می‌خواهی از حال من بدانی ، سخت نیست !تصور کسی را کههر رو...

هر روزبیشتر از دیروزشعر را دوست می دارمزیرا که شعرزیباروی مر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط