همه می دانند

همه می دانند...
من سال هاست ...
چشم به راه کسی...
سرم به کار کلمات خودم گرم است...
تو را به اسم آب...
تو را به روح روشن دریا...
به دیدنم بیا !
مقابلم بنشین....
بگذار آفتاب از کنار چشمهای کهن سال من بگذرد...
من به یک نفر...
از فهم اعتماد محتاجم....
من از این همه نگفتن بی تو خسته ام!
خرابم !
ویرانم !
دیدگاه ها (۱)

عاشقم ، عاشق ستاره صبح عاشق ابرهای سرگردان عاشق روزهای باران...

هر کسی که آمدچیزی از ما به غرامت بردیکی دلمان رایکی قرارمان ...

کاش می توانستم عشق را بنویسماز جوانه زدنشاز زنجیری که به پا ...

اگر می‌خواهی از حال من بدانی ، سخت نیست !تصور کسی را کههر رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط