قلب سیاه نشان سرخ

part ⁴
.
.
.
بعد از اون بحث کوتاه
اکثر مهمان های عمارت داشتن نکاه میکردند بعضی ها با حسادت بعضی ها با بهت و بعضی ها هم خنثی
کسی باورش نمیشد یک دختر جوان بدون احترام بره روبه روی پادشاه مافیا بشینه
در طول مهمانی هیچ اتفاقی نیوفتاد فردای ان روز
سارا میتونست یک ماه توی عمارت جئون باشه و کلی اطلاعات کسب کنه
از اول وسایلش رو جمع کرده بود
به پدر مادرش توی ایرانش هم زنگ زده بود
الان جلوی هتل بزرگ سئول منتظر ماشین های جونگکوک بود
همینطور که داشتن با دکمه لباسش بازی میکرد یک ماشین bmv مشکی جلوی پاهاش ترمز کرد
فکر میکرد از افراد جونگکوک باشه
ولی وقتی شیشه‌ی ماشین اومد پایین باورش سخت بود که هود جونگکوک اومده
ولی واکنشی نشون نداد و سوار شد وسایلش شامل یک ساک خیلی کوچولو از لوازم شخصی میشد و یک کیف دیگه که شارژر ، گوشی و کیف پولش رو گذاشته بود
قبلا بهش گفته بودن که عمارت جئون لباس براش هست
سارا:«سلام »
جونگکوک:«اول میریم شرکت من بعد با هم میریم عمارت »
به تکون دادن سر اکتفا کرد
سارا میدونست که جونگکوک تمام کثافت کاری هاش رو پشت شرکت تبلیغاتی jk پنهان میکنه
موقعیت خوبی بود میتونست بره و نگاهی به شرکت بندازه شاید چیزی گیرش اومد
بعد از حدود بیست دقیقه جلوی یک شرکت بزرگ که بهش میخورد ۹۰ یا ۹۵ طبقه داشته وایستادن
سارا پیاده شد و جلوی ماشین ‍ ایستاد دستشو داخل جیب های شلوارش برد و با اخم به شرکت نکاه کرد
خدا میدونست چه راز عای کثیفی پشت این شرکت پنهان شده
جونگکوک هم پیاده شد و کنار سارا ایستاد
جونگکوک درحالی پوزخندش رو پنهان میکرد گفت:«چطوره لیا ؟ نتیجه‌ی سال ها تلاشه»
سارا همون حا میخواست یکی بکوبه توی صورتش
ولی خودشو کنترل کرد
سارا:«خسته نباشی......انگار کوه فتح کرده ».
.
.
.
.
.
.
دیدگاه ها (۰)

سلاامم

قلب سیاه نشان سرخ

قلب سیاه نشان سرخ

قلب سیاه و نشان سرخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط