بچه ها دوساعت دیگه عیده

بچه ها دوساعت دیگه عیده🥳🥳🥳🥳

اندر ذهن کاکو: جدی کیو کی انقدر ترسناک شد😓

کیو: خیلی خوب اگه میخواید دونه دونه بیاید اگه هم نه که همتون بیاید(ترسناک سرد)

ایزانا دیگه کفری شد و خودش حمله کرد ولی نمیدونست که کیو از قبل قوی تر شده ، کیو خیلی سریع از حرکات تکواندو برایه حمله بعد حرکات ووشو برایه دفاع و در بین این ها یه کم بکس

مایکی: بچه ها شما به چی نگاه میکنید یالا باید بریمممم با داد

همه: چشم

و اینجوری شد که ایزانا سرش شکست کاکو دست و پاش و بقیه همه جاشون به فنا رفت

داخل خونه:
ران: کیو داستانه و ایزانا چیه ؟ چجوری اون رو میشناسی

کیو: خب راستش من دوتا داداش دارم که یکی شون کاکو و اون یکی ایزاناععه ایزانا وقتی که من ۱۶ سالم بود مادرم رو جلوم کشت و بعد سر منم شکست تا حافظه ام و از دست بدم و.....
دیدگاه ها (۵)

یک ایرانی بعد از دیدن برج میلاد: عه برج میلاده

رفتیم رستوران این منویه افطارشونه😂

مرسی از همه یه دوستانم و دنبال کننده هایه گل عید رو بهتون تب...

اهم اهم معرفی میکنم این منممممم😊😊😊😊😊🥳🥳🥳🥳

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۱۰

p..90همگی قدرتشونو گزاشته بودن وداشتن ییبو مهرموم میکردن دین...

ازدواج از روی اجبار۲ پارت ۱۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط