Monster in the forest
Monster in the forest
فصل ۳ پارت ۲۳
جیهوپ: اوهوم...جین
جین: خب من داشتم خودمو توی آینه نگاه میکردم که ا.ت یهو از ناکجاآباد ظاهر شد و ازم گرفتش بعد پرتش کرد برای یونگی بعد بقیه همینجوری با هم دست به دستش میکردن که نتونم بگیرمش آخر هم فرار کردن😔
(چرا احساس میکنم فیکم داستان مهد کودکه؟😐)
جیهوپ: اوهوم...جیهیون
جیهیون: اول که آبمیوه داشتم میخوردم ریختنشون روی لباسم بعد که رفتم عوضش کنم اومدن پشت در هی در میزدن و میخواستن در اتاقو باز کنن
جیهوپ:*عربده* ا.تتتتتتتتت
ا.ت: ها بله چیه؟؟
جیهوپ: از تو انتظار نداشتم واقعا این چه کاریه!؟
ا.ت: ایده جونگ کوک بود!
جیهوپ: خب جونگ کوک ازش بعید نیست😐
جونگ کوک: چی میگیییی من به این پاکی
جیهوپ: 🗿
جونگ کوک:*لبخند خرگوشی*
جیهوپ: اصلا از همون اول ایده ی کی بود؟
همگی: جیمین
جیمین: به من چه شما ها اومدین
ا.ت: تو بهمون گفتی
یونگی: مجبورمون کردی
جیهوپ: خب ا.ت و جونگ کوک و یونگی جزو شاکیا میشن و همینطور هم جزو شریک جرما هستن پس برین پشت سر جیمین و تهیونگ که میشه ردیف عقب بشینین
تهیونگ: من چه گناهی کردم؟؟
جیهوپ: تو شریک جرم اصلی ای
تهیونگ: هن؟؟
جین: میگم اینا جلومون نشستن تهیونگ و جیمین هم جلوشون یعنی ما ردیف عقبیم دیگه درسته؟
جیهوپ: ردیف اول شاکیا هستین ولی ردیف آخر همه هستین
جین: آهان ینی تهیونگ و جیمین ردیف اولن جونگ کوک و ا.ت و یونگی ردیف دوم ما بدبختا ردیف آخر؟
جیهوپ: همچین بدبخت نیستین ولی آره
ا.ت: حاج آقا حالا تکلیف ما چی میشه؟(حاج آقا🗿🔪🤦🏻♀️)
جیهوپ: حاج آقا داییته😑
تهیونگ: ببینم قرار نیست که ما رو دار بزنین؟ آخه ما آدم نکشتیم🥺
جیهوپ: دارتون نمیزنم ولی شما دو تا دو ساعت حبس میخورین بقیه یک ساعت
یونگی: ببخشید برامون بالشت و جای خواب هم فراهم میشه؟
جیهوپ: آره میشه😐
جونگ کوک: شیرموز و هویج چی؟
جیهوپ: یک ساعت بدون آب و غذا برای اونا هم دو ساعت
همگی: چییییی؟؟
تهیونگ: ما گناه داریمممم
جیهوپ: همینه که هست...سرباز جیهیون...به سمت سلولاشون راهنماییشون کن
ا.ت: هی وایسین من گوشیمو بردارم..
جیهوپ: نخیر ممکنه نقشه فرار داشته باشی گوشیشو ازش بگیرین
جیهیون:*گوشیشو میگیره*
ا.ت: نقشه فرار چی چی ولم کنین بابااااا
جیهوپ: سرباز جیهیون بدو
جیهیون:*میبرتشون سمت اتاقا*
جیمین: هوووی پدصگ ولم کن از کی تو شدی سرباز؟؟
جیهیون: از همین الان😐
تهیونگ:*میخواد بره دنبالشون توی اتاق که..*
جیهیون: نخیر سلول شما جداس
ویمین:*به هم نیگا میکنن*
همگی:*میرن توی سلولاشون*
جیهیون:*درو روشون قفل میکنه*
(مثلا اتاقا سلولشونه🗿)
جیهیون:*برمیگرده پیش بقیه* کار انجام شد قربان
جیهوپ:*میخنده*
جین:*برای خودش روی مبل لم میده* آخیییش... بالاخره آرامش..
مثل همیشه خسته ام خسته😐🤌🏻
فصل ۳ پارت ۲۳
جیهوپ: اوهوم...جین
جین: خب من داشتم خودمو توی آینه نگاه میکردم که ا.ت یهو از ناکجاآباد ظاهر شد و ازم گرفتش بعد پرتش کرد برای یونگی بعد بقیه همینجوری با هم دست به دستش میکردن که نتونم بگیرمش آخر هم فرار کردن😔
(چرا احساس میکنم فیکم داستان مهد کودکه؟😐)
جیهوپ: اوهوم...جیهیون
جیهیون: اول که آبمیوه داشتم میخوردم ریختنشون روی لباسم بعد که رفتم عوضش کنم اومدن پشت در هی در میزدن و میخواستن در اتاقو باز کنن
جیهوپ:*عربده* ا.تتتتتتتتت
ا.ت: ها بله چیه؟؟
جیهوپ: از تو انتظار نداشتم واقعا این چه کاریه!؟
ا.ت: ایده جونگ کوک بود!
جیهوپ: خب جونگ کوک ازش بعید نیست😐
جونگ کوک: چی میگیییی من به این پاکی
جیهوپ: 🗿
جونگ کوک:*لبخند خرگوشی*
جیهوپ: اصلا از همون اول ایده ی کی بود؟
همگی: جیمین
جیمین: به من چه شما ها اومدین
ا.ت: تو بهمون گفتی
یونگی: مجبورمون کردی
جیهوپ: خب ا.ت و جونگ کوک و یونگی جزو شاکیا میشن و همینطور هم جزو شریک جرما هستن پس برین پشت سر جیمین و تهیونگ که میشه ردیف عقب بشینین
تهیونگ: من چه گناهی کردم؟؟
جیهوپ: تو شریک جرم اصلی ای
تهیونگ: هن؟؟
جین: میگم اینا جلومون نشستن تهیونگ و جیمین هم جلوشون یعنی ما ردیف عقبیم دیگه درسته؟
جیهوپ: ردیف اول شاکیا هستین ولی ردیف آخر همه هستین
جین: آهان ینی تهیونگ و جیمین ردیف اولن جونگ کوک و ا.ت و یونگی ردیف دوم ما بدبختا ردیف آخر؟
جیهوپ: همچین بدبخت نیستین ولی آره
ا.ت: حاج آقا حالا تکلیف ما چی میشه؟(حاج آقا🗿🔪🤦🏻♀️)
جیهوپ: حاج آقا داییته😑
تهیونگ: ببینم قرار نیست که ما رو دار بزنین؟ آخه ما آدم نکشتیم🥺
جیهوپ: دارتون نمیزنم ولی شما دو تا دو ساعت حبس میخورین بقیه یک ساعت
یونگی: ببخشید برامون بالشت و جای خواب هم فراهم میشه؟
جیهوپ: آره میشه😐
جونگ کوک: شیرموز و هویج چی؟
جیهوپ: یک ساعت بدون آب و غذا برای اونا هم دو ساعت
همگی: چییییی؟؟
تهیونگ: ما گناه داریمممم
جیهوپ: همینه که هست...سرباز جیهیون...به سمت سلولاشون راهنماییشون کن
ا.ت: هی وایسین من گوشیمو بردارم..
جیهوپ: نخیر ممکنه نقشه فرار داشته باشی گوشیشو ازش بگیرین
جیهیون:*گوشیشو میگیره*
ا.ت: نقشه فرار چی چی ولم کنین بابااااا
جیهوپ: سرباز جیهیون بدو
جیهیون:*میبرتشون سمت اتاقا*
جیمین: هوووی پدصگ ولم کن از کی تو شدی سرباز؟؟
جیهیون: از همین الان😐
تهیونگ:*میخواد بره دنبالشون توی اتاق که..*
جیهیون: نخیر سلول شما جداس
ویمین:*به هم نیگا میکنن*
همگی:*میرن توی سلولاشون*
جیهیون:*درو روشون قفل میکنه*
(مثلا اتاقا سلولشونه🗿)
جیهیون:*برمیگرده پیش بقیه* کار انجام شد قربان
جیهوپ:*میخنده*
جین:*برای خودش روی مبل لم میده* آخیییش... بالاخره آرامش..
مثل همیشه خسته ام خسته😐🤌🏻
۱۰.۷k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.