پارت2۹
پارت2۹
*پرش زمانی به قبل مهمونی*
وی ویواما
دیگه باید آماده میشدم دوساعت وقت داشتم الان ساعت ۵بود و ساعت ۷ من باید توی جشن حاضر باشم بلند شدم رفتم حموم ۲۰مین طول کشید اومدم بیرون لباسم و پوشیدم و یه ارایش خیلی شیک کردم و موهام و خشک کردم و حالت دادم و رفتم پایین
شوگا:واو چه خوشگل کردی
تهیونگ:خیلی عالی شدیا
نامجون:با این وضع باید مراقب باشیا
اما:چشم چشم خیلی ممنون از تعریفاتون خب فکر کنم وقت رفتنه
شوگا:حواست به خودت باشه ها
اما:بله حتما
شوگا:خب تا دم در همراهیتون میکنیم
اما:خب فعلا خدانگهدار
نامجون:مراقب خودتون باشید
اما:اوکی
همه :خب خدانگهدار
اما و سوک کیونگ:خدانگهدار
سوار ماشین شدن و بعد از ۱۵مین رسیدن محل جشن وارد جشن که شده بودن همه نگاه ها روی اما و سوک کیونگ بود که رفتن و نشستن سر میز که کیم از راه رسید و..........
*پرش زمانی به قبل مهمونی*
وی ویواما
دیگه باید آماده میشدم دوساعت وقت داشتم الان ساعت ۵بود و ساعت ۷ من باید توی جشن حاضر باشم بلند شدم رفتم حموم ۲۰مین طول کشید اومدم بیرون لباسم و پوشیدم و یه ارایش خیلی شیک کردم و موهام و خشک کردم و حالت دادم و رفتم پایین
شوگا:واو چه خوشگل کردی
تهیونگ:خیلی عالی شدیا
نامجون:با این وضع باید مراقب باشیا
اما:چشم چشم خیلی ممنون از تعریفاتون خب فکر کنم وقت رفتنه
شوگا:حواست به خودت باشه ها
اما:بله حتما
شوگا:خب تا دم در همراهیتون میکنیم
اما:خب فعلا خدانگهدار
نامجون:مراقب خودتون باشید
اما:اوکی
همه :خب خدانگهدار
اما و سوک کیونگ:خدانگهدار
سوار ماشین شدن و بعد از ۱۵مین رسیدن محل جشن وارد جشن که شده بودن همه نگاه ها روی اما و سوک کیونگ بود که رفتن و نشستن سر میز که کیم از راه رسید و..........
۲.۱k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.