My little Kooki

My little Kooki🍪


:یاااااا قبول نیستتت تو همش داری تقلب می‌کنییی

دختر با بامزه ترین لحن ممکن غر زد و دسته رو پرت کرد سمت دوست پسرش

: اصلا من دیگه با یه خرگوش متقلب بازی نمی‌کنم
دست به سینه نشست و سرشو اونوری کرد ، کوک که تا الان تلاش کرده بود اون دختر شیرین رو توی بغلش له نکنه دووم نیاورد و دختر و بشدت کشید توی بغلش

: آخه چجوری میتونی اینقدر خوردنی باشی تو کوچولوی من ها ؟
همون طور که دماغشو روی گردن دختر میکشید گفت

: دلم میخواد بجای کلوچه تو رو با چایی بخورمت قند عسل
دختر یکمی خجالت کشید و سعی کرد از بغل دوست پسرش بیاد بیرون که اون گونه های قرمزش رو نبینه

: ولم کن ، ایششش ولم کن متقلب خودت از من کوچولو تری
کوکی به ری اکشن کیوت دختر می‌خنده و بیشتر فشارش میده و گونه دختر و محکم می بوسه

: میشه اینقدر خواستنی نباشی ؟ اصلا تو بردی بگو ببینم مجازاتم چیه عروسک

دختر دستشو روی گونش میزاره و اخم کیوتی می‌کنه ، یکم فکر می‌کنه و بعدش با لبخند خبیثی جاش رو روی پای کوکی عوض می‌کنه و روی عضوش میشینه

: اوممم خب شاید دلم بخواد یکمی با دوست پسرم شیطونی بکنم

لباشو کشید توی دهنش و به صورت کوک نزدیک شد . کوک که قسط دختر و فهمیده بود دستشو دور کمرش محکم کرد و با اون یکی دستش گردن دختر و از پشت گرفت و سرشو عقب برد .
از دفعه قبل میدونست که ته این بازی چی میشه ، دفعه قبل هم تا سر حد مرگ تحریکش کرده بود و بعدش فرار کرده بود توی اتاقش و بیرونم نیومده بود

: میدونم میخوای چیکار کنی کوچولو ، دیگه گولت رو نمی‌خورم
قبل از اینکه دختر شروع به غر زدن بکنه دختر و روی کولش انداخت و سمت اتاق بردش

: ولممم کنننن ، مرتیکه عضله ایییی ولم کننننن
همینطور که داشت به پشتش ضربه میزد گفت و پسر خنده خرگوشی شیطونی کرد

: نه دیگه میخوام مجازاتمو انجام بدم جوجه!

🐰🐣
دیدگاه ها (۰)

My tea tea ☕ ساعت ۱۰:۲۰ شب )حسابی نگران همسرش شده بود و کل خ...

مشکل داری ؟ مشکل داری بی‌ناموس ؟عذر میخوام اگه کسی محتوای پی...

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط