اینکه گاهی به تومشکوکم و گاهی نگران
اینکه گاهی به تومشکوکم و گاهی نگران
فکر اینم که مبادا بروی با دگران
با نگاهی که تو داری من از آن می ترسم
جمعی آشفته شوند از تو کران تا به کران
ورنه با طبع بلندی که تو داری نرود
توسن طبع تو هرگز پی کوته نظران
لحظه ای در نظرم آینه زیباتر شد
کاشف آمد به عمل عکس تو افتاده بر آن
عشق من کفتر جلدی که نشست از سرشوق
بر لب بام تو ،با سنگ جفایش نپران
فکر اینم که مبادا بروی با دگران
با نگاهی که تو داری من از آن می ترسم
جمعی آشفته شوند از تو کران تا به کران
ورنه با طبع بلندی که تو داری نرود
توسن طبع تو هرگز پی کوته نظران
لحظه ای در نظرم آینه زیباتر شد
کاشف آمد به عمل عکس تو افتاده بر آن
عشق من کفتر جلدی که نشست از سرشوق
بر لب بام تو ،با سنگ جفایش نپران
۲۳۳
۲۵ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.