با من از چشمانت بو

با من از چشمانت بڪَو ،

ڪه میخانه اے ست در نهانِ جانم ،،
از باد بڪَو ،،
از باران ،،
از آب و آینہ ،،
براے من
که سالهاست اشتیاقِ ،،
معتڪف شدن در معبد چشمانت را ،
بہ انتظار یڪ شب ،،
مستے است ،،،💱
دیدگاه ها (۱)

بعضی آدم ها جنسِ عطرشان فرق میکند؛از آن عطرهايي ست که اگر یک...

صبح، سرشار حس بودن استجاده‌های عشق را پیمودن استصبح می‌آید، ...

تمام قافیہـ هایم فداے آمدنتـبیا ردیفـ ڪن این جمعه هاے درهم ر...

. در امتدادِ سحر می‌رسم به خانه‌ی توسلام بر تو و دریای بی‌کر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط