قصه ننه علی
قصه ننه علی
نوشته علی اسدی
ناشر حماسه یاران
#قیمت_75000_تومان
تعداد صفحات ۱۹۲
شاید کتابهای زیادی از خاطرات مادران شهدا خوانده باشید؛ اما بی شک قصه ننه علی متفاوتترین روایتی از دفاع مقدس است که خواهید خواند.
کتابی که تا پایان دست از مطالعه آن نخواهید کشید، کتاب قصه ننه علی روایت زندگی پر فراز و نشیب مادر شهیدان امیر و علی شاه آبادی
خانم همایونی سه چهار سال بیشتر نداشت که به همراه خانواده از بهار همدان برای فرار از فقر و نداری به تهران مهاجرت میکند. از همان ابتدای کودکی چشم بر بازیگوشیهای کودکانه بست و به قول قدیمیها برای خودش خانومی شده بود که به همراه مادر به خانههای مردم برای کارگری میرفت تا شاید بتواند باری از دوش خانواده بردارد. سن و سالی نداشت که یک روز بعدازظهر پای سفره عقد نشست و زندگی مشترکش را در کناری مردی شروع کرد که ۱۱ سال از او بزرگتر بود! زهرا همایونی و همسرش دو نقطه مقابل همدیگر بودند.
رجب در کودکی روزهای سختی را سپری کرده بود و ناخواسته خشن بار آمده بود، هر جای زندگی که خانم همایونی احتیاج به همراهی و دلگرمی داشت همسرش دست رد به سینهی او میزد. با هزار ترفند و قربان صدقه رفتن اجازه حضور در تظاهرات ضد شاه را از رجب گرفت. انقلاب پیروز شد و مدتی بعد رژیم بعث عراق به ایران حمله کرد و جنگ شروع شد.
پسران خانم همایونی با وجود سد بزرگی به نام پدر میل رفتن به جبهه را در دل داشتند، این بار هم مادر دست به کار شد و همهی بلاها را به جان خرید.
نوشته علی اسدی
ناشر حماسه یاران
#قیمت_75000_تومان
تعداد صفحات ۱۹۲
شاید کتابهای زیادی از خاطرات مادران شهدا خوانده باشید؛ اما بی شک قصه ننه علی متفاوتترین روایتی از دفاع مقدس است که خواهید خواند.
کتابی که تا پایان دست از مطالعه آن نخواهید کشید، کتاب قصه ننه علی روایت زندگی پر فراز و نشیب مادر شهیدان امیر و علی شاه آبادی
خانم همایونی سه چهار سال بیشتر نداشت که به همراه خانواده از بهار همدان برای فرار از فقر و نداری به تهران مهاجرت میکند. از همان ابتدای کودکی چشم بر بازیگوشیهای کودکانه بست و به قول قدیمیها برای خودش خانومی شده بود که به همراه مادر به خانههای مردم برای کارگری میرفت تا شاید بتواند باری از دوش خانواده بردارد. سن و سالی نداشت که یک روز بعدازظهر پای سفره عقد نشست و زندگی مشترکش را در کناری مردی شروع کرد که ۱۱ سال از او بزرگتر بود! زهرا همایونی و همسرش دو نقطه مقابل همدیگر بودند.
رجب در کودکی روزهای سختی را سپری کرده بود و ناخواسته خشن بار آمده بود، هر جای زندگی که خانم همایونی احتیاج به همراهی و دلگرمی داشت همسرش دست رد به سینهی او میزد. با هزار ترفند و قربان صدقه رفتن اجازه حضور در تظاهرات ضد شاه را از رجب گرفت. انقلاب پیروز شد و مدتی بعد رژیم بعث عراق به ایران حمله کرد و جنگ شروع شد.
پسران خانم همایونی با وجود سد بزرگی به نام پدر میل رفتن به جبهه را در دل داشتند، این بار هم مادر دست به کار شد و همهی بلاها را به جان خرید.
۴.۶k
۱۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.