part8
#part8
افرا
+ساچ وووبچهها من الان مردم یا زندم اینجا بهشته رستا:آره مردی ولی قرار نیست اینجا بمونی فقط اوردنت یکم دلتو بسوزونن بفهمی بااعمال ناشایستت اینجارو از دس دادی+مرگ پدرسگگ میشه یه بار نرینی به ادم رستا:ن+مرگ رویا:بچهها بیاین نریم من میترسم پلیس نیاد بگیرتمون +بیاماباکیا شدیم هفتادمیلیون نفررستا:گوساله مامان مگه ایرانه رویا: عه راست میگی بریم خودایا..رونیا «شخصیت جدید»«@ شخصیت مجهول»
@ رونیا حواستو جمع کن اگه خطایی بکنی دیگه نمیتونی بری پیشه بقیه +چشم قربان حواسم هست خدانگهدار بدون هیچ حرفی قطع کرد مرتیکه به لباسه خدمتکاریم یه نگاهی انداختم و پوزخندی گوشه لبم امد کی به اینجا رسید به طرف آشپزخونه میرفتم که یهو خوردم به یه دختره ولی برنگشتم معذرت خواهی کنم که صداشو شنیدم که گفت:مگه کوری دختر حواست کجاست محل ندادمو رفتم داخل..بی تی اس
نامجون:بچهها نقاباتونوبزنین ومواظب باشین کسی نشناستتون جین:بابا نامجون صد بار گفتی هر چقدم این بچهها خنگ باشن ولی میفهمن دیگه یاع یاع«خنده شیشه پاک کنیش»شوگا: توکه خودت سردسته خنگایی اصن رهبرشونی چی میگی جین:یااا ته ته:ینی عاشقتم هیونگ دمت گرم شوگا: میدونم ولی من نیستم بقیه ترکیدن 😂 جیمین:ته ته جان خوبی ته ته: هاآره چرا کوکی:اخه احساس کردیم که به احساساتت ضربه بزرگی خورد ته ته: دیگ عادت کردم که هیونگ انقد بااحساساتم بازی کنه وشروع کرد به الکی گریه کردنای معروفش وبقیه دوباره خندیدن بهش جیهوپ:بچهها زود نقابارو بزنینو از ون بریم بیرون همه نقاباشونو زدنو یکی یکی پیاده شدن تانشناسنشون ووارد باغ امارت چااون وو که دوست صمیمیشون بود شدن و مکنه ها سره یه میز و هیونگا سره یه میز دیگع نشستنو مشغول تماشای مردم شدن..رستا+دختره گاو نصف بدنمو حس نمیکنم بچهها نصف بدنم سرجاشه افرا:اره باباولش کن بدبختو دیگع+فقط چون تو میگی بش رویا: بچهها اهنگش خیلی خوبه بیاین بریم برقصیم افرا:موفقم+منکه بااین کفشا نمیتونم برقصم میترسم بیام اونجا گاف بدم رویا:توباکفشای معمولیم نمیتونی مثل آدم راه بری هر نه قدم میخوری زمین دیگه مردم میشناسنت انقدخوردی زمین اشکال نداره بیا بریم+میری گم میشی یا پاشم هردوشون خندیدنودستاشونو زدن بهمورفتن منم نشستم یکم چشم چرونی کنم سوژه گیر بیارم بش بخندم خو چیه مگه خدا چشم داده پس برای چی همین جور داشتم نگا میکردم که دیدم یه پسر بچه امد توی چمنای کناره میزاویه توپ برداشت خوداچقد نازه رفتم پیششوگفتم:اسمت چیه اقا خوشگله _لی رون چقد اسم قشنگی داری چی بازی میکنی_اینجا کسی نیست باهاش بازی کنم فقط دارم شوت میزنم+دوست داری باهم شوت بزنیم_بلدی,واتت پدرسگگ من خودم یه پا فوتبالیستم..
افرا
+ساچ وووبچهها من الان مردم یا زندم اینجا بهشته رستا:آره مردی ولی قرار نیست اینجا بمونی فقط اوردنت یکم دلتو بسوزونن بفهمی بااعمال ناشایستت اینجارو از دس دادی+مرگ پدرسگگ میشه یه بار نرینی به ادم رستا:ن+مرگ رویا:بچهها بیاین نریم من میترسم پلیس نیاد بگیرتمون +بیاماباکیا شدیم هفتادمیلیون نفررستا:گوساله مامان مگه ایرانه رویا: عه راست میگی بریم خودایا..رونیا «شخصیت جدید»«@ شخصیت مجهول»
@ رونیا حواستو جمع کن اگه خطایی بکنی دیگه نمیتونی بری پیشه بقیه +چشم قربان حواسم هست خدانگهدار بدون هیچ حرفی قطع کرد مرتیکه به لباسه خدمتکاریم یه نگاهی انداختم و پوزخندی گوشه لبم امد کی به اینجا رسید به طرف آشپزخونه میرفتم که یهو خوردم به یه دختره ولی برنگشتم معذرت خواهی کنم که صداشو شنیدم که گفت:مگه کوری دختر حواست کجاست محل ندادمو رفتم داخل..بی تی اس
نامجون:بچهها نقاباتونوبزنین ومواظب باشین کسی نشناستتون جین:بابا نامجون صد بار گفتی هر چقدم این بچهها خنگ باشن ولی میفهمن دیگه یاع یاع«خنده شیشه پاک کنیش»شوگا: توکه خودت سردسته خنگایی اصن رهبرشونی چی میگی جین:یااا ته ته:ینی عاشقتم هیونگ دمت گرم شوگا: میدونم ولی من نیستم بقیه ترکیدن 😂 جیمین:ته ته جان خوبی ته ته: هاآره چرا کوکی:اخه احساس کردیم که به احساساتت ضربه بزرگی خورد ته ته: دیگ عادت کردم که هیونگ انقد بااحساساتم بازی کنه وشروع کرد به الکی گریه کردنای معروفش وبقیه دوباره خندیدن بهش جیهوپ:بچهها زود نقابارو بزنینو از ون بریم بیرون همه نقاباشونو زدنو یکی یکی پیاده شدن تانشناسنشون ووارد باغ امارت چااون وو که دوست صمیمیشون بود شدن و مکنه ها سره یه میز و هیونگا سره یه میز دیگع نشستنو مشغول تماشای مردم شدن..رستا+دختره گاو نصف بدنمو حس نمیکنم بچهها نصف بدنم سرجاشه افرا:اره باباولش کن بدبختو دیگع+فقط چون تو میگی بش رویا: بچهها اهنگش خیلی خوبه بیاین بریم برقصیم افرا:موفقم+منکه بااین کفشا نمیتونم برقصم میترسم بیام اونجا گاف بدم رویا:توباکفشای معمولیم نمیتونی مثل آدم راه بری هر نه قدم میخوری زمین دیگه مردم میشناسنت انقدخوردی زمین اشکال نداره بیا بریم+میری گم میشی یا پاشم هردوشون خندیدنودستاشونو زدن بهمورفتن منم نشستم یکم چشم چرونی کنم سوژه گیر بیارم بش بخندم خو چیه مگه خدا چشم داده پس برای چی همین جور داشتم نگا میکردم که دیدم یه پسر بچه امد توی چمنای کناره میزاویه توپ برداشت خوداچقد نازه رفتم پیششوگفتم:اسمت چیه اقا خوشگله _لی رون چقد اسم قشنگی داری چی بازی میکنی_اینجا کسی نیست باهاش بازی کنم فقط دارم شوت میزنم+دوست داری باهم شوت بزنیم_بلدی,واتت پدرسگگ من خودم یه پا فوتبالیستم..
۱۶.۴k
۲۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.