یک نفر هست که ارام کند جانم را
یک نفر هست که ارام کند جانم را
او طبیبیست که ماهر شده درمانم را
اوست انگیزه ی این زندگی و هستی من
دل به دریا زدم و اوست همان کشتی من
با نگاهش به من امید به ماندن داده
شعرهایش به من این قدرت خواندن داده
شده چون اب حیاتم که از او جان دارم
من به اعجاز سخن گفتنش ایمان دارم
گر نگاهم کند، از هر حرکت می مانم
هر نکاهش به خودم را برکت می دانم
او خدا نیست ولی معجزه از او دیدم
در سکوتش همه اواز و غزل بشنیدم
تک سواریست که امد و مرا احیا کرد
جان بمن داد و دگر باره مرا بر پا کرد
تا نفس میکشم و عمر به دنیا دارم
دل به او بسته و امید به فردا دارم
او طبیبیست که ماهر شده درمانم را
اوست انگیزه ی این زندگی و هستی من
دل به دریا زدم و اوست همان کشتی من
با نگاهش به من امید به ماندن داده
شعرهایش به من این قدرت خواندن داده
شده چون اب حیاتم که از او جان دارم
من به اعجاز سخن گفتنش ایمان دارم
گر نگاهم کند، از هر حرکت می مانم
هر نکاهش به خودم را برکت می دانم
او خدا نیست ولی معجزه از او دیدم
در سکوتش همه اواز و غزل بشنیدم
تک سواریست که امد و مرا احیا کرد
جان بمن داد و دگر باره مرا بر پا کرد
تا نفس میکشم و عمر به دنیا دارم
دل به او بسته و امید به فردا دارم
۴.۳k
۱۰ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.