علی علیه السلام نمونه کامل اسلام
علی علیه السلام نمونه کامل اسلام
شما وقتی به علی بن ابی طالب علیه السلام از یک نظر نگاه کنید، می بینید یک عابد و اول عابد دنیاست به طوری که عبادت علی میان همه ضرب المثل می شود، آن هم نه عبادتی که فقط خم و راست بشود، بلکه عبادتی که سراسر جذبه است، سراسر شور است، سراسر عشق است، سراسر گریه و اشک است.
بعد از این که علی از دنیا رفته است، مردی به نام ضرار با معاویه روبه رو می شود. معاویه می داند که او از اصحاب علی است، می گوید: می خواهم علی را که با او بودی برای من توصیف کنی، خود معاویه از هر کس دیگر علی شناس تر بود ولی در عین حال این کار را دوست داشت، چون در ته دلش به علی ارادت داشت و حال آنکه به روی او شمشیر می کشید. بشر یک چنین موجودی است. به علی اعتقاد داشت، همان طوری که شیطان به آدم اعتقاد داشت ، ولی در عین حال از هیچ جنایتی در باره او کوتاهی نمی کرد. ضرار یکی از مشاهدی که علی را دیده بود برای معاویه نقل کرد ، گفت: در یک شبی من علی را در محراب عبادتش دیدم« یتململ تململ السلیم و یبکی بکاء الحزین » .
مثل آدمی که مار او را زده باشد ، در محراب عبادت از خوف خدا به خود می پیچید و مثل یک آدم غرق در حزن و اندوه می گریست و اشک می ریخت، مرتب می گفت آه آه از آتش جهنم . معاویه گریه اش گرفت و گریست.
همچنین معاویه در برخوردی که به عدی بن حاتم پیدا کرد، می خواست عدی را علیه علی علیه السلام که از دنیا رفته بود تحریک کند. به عدی گفت: طَریف و طُرفه و طارف چطور شدند؟ (عدی سه پسر داشت به نام های طَریف و طُرفه و طارف که هر سه در رکاب علی علیه السلام شهید شدند. معاویه می خواست فتنه انگیزی کند، داغ جوانهایش را به یادش بیاورد. بلکه بتواند از او یک کلمه علیه علی علیه السلام اقرار بگیرد.)
عدی گفت:همه شان در صفین در رکاب علی کشته شدند. گفت: علی در باره تو انصاف نداد، بی انصافی کرد، بچه های خودش حسن و حسین را کنار کشید و بچه های تو را جلو انداخت و به کشتن داد. عدی گفت: من درباره علی انصاف ندادم. اگر من انصاف می دادم ، نباید الآن علی زیر خاک باشد و من زنده، باشم. معاویه که دید تیرش به سنگ خورده است، گفت: ای عدی! دلم می خواهم حقیقت را برایم درباره علی بگویی. عدی علی علیه السلام را بسیار مفصل توصیف کرد. خود او می گوید:آخر کار که شد ، یک وقت دیدم اشک های نجس معاویه روی ریشش جاری شده است. بسیار اشک ریخت، بعد با آستین خود اشکهایش را پاک کرد و گفت هیهات! زمان و روزگار عقیم است که مثل علی مردی بیاورد. ببینید حقیقت چگونه جلوه دارد!
#استاد_شهید_مرتضی_مطهری
#کتاب #آزادی_معنوی
شما وقتی به علی بن ابی طالب علیه السلام از یک نظر نگاه کنید، می بینید یک عابد و اول عابد دنیاست به طوری که عبادت علی میان همه ضرب المثل می شود، آن هم نه عبادتی که فقط خم و راست بشود، بلکه عبادتی که سراسر جذبه است، سراسر شور است، سراسر عشق است، سراسر گریه و اشک است.
بعد از این که علی از دنیا رفته است، مردی به نام ضرار با معاویه روبه رو می شود. معاویه می داند که او از اصحاب علی است، می گوید: می خواهم علی را که با او بودی برای من توصیف کنی، خود معاویه از هر کس دیگر علی شناس تر بود ولی در عین حال این کار را دوست داشت، چون در ته دلش به علی ارادت داشت و حال آنکه به روی او شمشیر می کشید. بشر یک چنین موجودی است. به علی اعتقاد داشت، همان طوری که شیطان به آدم اعتقاد داشت ، ولی در عین حال از هیچ جنایتی در باره او کوتاهی نمی کرد. ضرار یکی از مشاهدی که علی را دیده بود برای معاویه نقل کرد ، گفت: در یک شبی من علی را در محراب عبادتش دیدم« یتململ تململ السلیم و یبکی بکاء الحزین » .
مثل آدمی که مار او را زده باشد ، در محراب عبادت از خوف خدا به خود می پیچید و مثل یک آدم غرق در حزن و اندوه می گریست و اشک می ریخت، مرتب می گفت آه آه از آتش جهنم . معاویه گریه اش گرفت و گریست.
همچنین معاویه در برخوردی که به عدی بن حاتم پیدا کرد، می خواست عدی را علیه علی علیه السلام که از دنیا رفته بود تحریک کند. به عدی گفت: طَریف و طُرفه و طارف چطور شدند؟ (عدی سه پسر داشت به نام های طَریف و طُرفه و طارف که هر سه در رکاب علی علیه السلام شهید شدند. معاویه می خواست فتنه انگیزی کند، داغ جوانهایش را به یادش بیاورد. بلکه بتواند از او یک کلمه علیه علی علیه السلام اقرار بگیرد.)
عدی گفت:همه شان در صفین در رکاب علی کشته شدند. گفت: علی در باره تو انصاف نداد، بی انصافی کرد، بچه های خودش حسن و حسین را کنار کشید و بچه های تو را جلو انداخت و به کشتن داد. عدی گفت: من درباره علی انصاف ندادم. اگر من انصاف می دادم ، نباید الآن علی زیر خاک باشد و من زنده، باشم. معاویه که دید تیرش به سنگ خورده است، گفت: ای عدی! دلم می خواهم حقیقت را برایم درباره علی بگویی. عدی علی علیه السلام را بسیار مفصل توصیف کرد. خود او می گوید:آخر کار که شد ، یک وقت دیدم اشک های نجس معاویه روی ریشش جاری شده است. بسیار اشک ریخت، بعد با آستین خود اشکهایش را پاک کرد و گفت هیهات! زمان و روزگار عقیم است که مثل علی مردی بیاورد. ببینید حقیقت چگونه جلوه دارد!
#استاد_شهید_مرتضی_مطهری
#کتاب #آزادی_معنوی
۵.۶k
۲۷ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.