باز آمدم از چشمه ی خواب

باز آمدم از چشمه ی خواب
کوزه ی تر در دستم
مرغانی می خواندند
نیلوفر وا می شد .
کوزه ی تر بشکستم ، در بستم
و در ایوان تماشای تو بنشستم

👤 سهراب سپهری
دیدگاه ها (۱)

من بگردم گرد آن یاری که ...

دوری خیلی دورهرچه به قربانت میروم بازهم نمیرسم ،

بیا در آغوشم بگذار تـو را ببوسممیخواهم در گرمی آغوشت بسوزم

دوست داشنتت.... گناه باشد یا ڪہ اشتباه....گناه...

وقتی خواهرش بودی...

You must love me... P8

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط