part

part 4
عشق یا نفرت

_پدررر
سریع میدوئه سمتش
پدرش خون بالا اورده بود و روی زمین افتاده بود
_سریع دکتر خبر کنیدددد (داد)
خدمتکار سریع پزشک مخصوص رو خبر میکنه

دکتر میاد و پدرش رو معالجه میکنه
هیونجین هم بیرون اتاق اینور اونور میرفت و نگران بود
دکتر از اتاق میاد بیرون هیونجین و فلیکس به سمتش میرن
_دکتر حالش خوبه؟
دکتر :من متاسفام
هیونجین و فلیکس خشکشون میزنه و نمیتونستن چیزی بگن


ویو هیونجین
نه بازم نه
دیگه کسی رو ندارم
تنهاشدم اون از مادرم اینم از پدرم


دکتر میره و هیونجین رو به فلیکس میگه
_تو،برو اتاقت الان دیگه رییس کل اینجا منم
+چرا کی گفته؟
_خودم حالا برو

ویو هیونجین
چرا سرش داد میکشم
چرا اون کینه ای که اصلا کار فلیکس نبود رو فراموش نمیکنم

فلش بک
هیونجین ۱۳ سالش بود
_مامان میخوام برم با داداشم بازی کنم
مامان ه:باشه برو عزیزم
هیونجین میره و با فلیکس بازی میکنه

+سلام داداشی (لبخند )
میدوئه بغل هیونجین
_سلام داداش کوچولو (لبخند)

شروع به بازی میکنن
+داداش من تشنم شد میرم اب بخورم
_باشه

هیونجین میره تا پدرش رو ببینه
_سلام پدر
÷سلام پسرم برادرت کجاس
_رفت اب بخوره

گرم صحبت با هم بودن که صدای فریاد از اتاق مادر هیونجین میاد
سریع میدوئن و میرن و با جسد مادر هیونجین رو به رو میشن
کسی که اونو کشته بود ....


یعنی چی میشه🤭
دیدگاه ها (۱۹)

سلام گوگولیا🎀ببخشید دیر به دیر فیک میذارم ببخشید ولی من تا ا...

خب سلام سلام گوگولیا ❤️🎀میگم که حمایت از فیک ها خیلی کم شده ...

منم منتظر بودم ببینم کدوم میبره🤣

بچه هام😂🥺

که میبینه دستش خونیه و سریع به داخل دستشویی میره +جیگو چیشد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط