ادبیات نمایشنامه

#ادبیات #نمایشنامه

من خیلی فکر کردم تا فهمیدم این رو!
اینکه خسته میشیم، از همه چی!
از تنهایی خسته میشیم و دوست داریم با کسی باشیم،
از با کسی بودن خسته میشیم و دوست داریم تنها باشیم،
از کار کردن خسته میشیم و دوست داریم استراحت کنیم،
اما حتی از استراحت کردنم خسته میشیم و دوست داریم کاری کنیم
از داشتن، نداشتن، بودن، نبودن، خواستنن، نخواستن...
من خیلی فکر کردم تا این ها رو فهمیدم،
اما دروغ چرا، من حتی از فهمیدنم خسته شدم، دوست دارم دیگه یه گوسفند باشم،
بع بع!

#روزبه_معین
نمایشنامه: کتابفروشی خیابان بیست و یکم شرقی
دیدگاه ها (۱)

اندر احوالات ازادی در مملکت عزیزمون:-(

قدرت فریادها به اندازه ایست که میتواند خشونت فرمانهایی که بر...

ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻏﺮﺑﯽ، ﻫﯿﭻ ﺑﺮﺗﺮﯼ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪﻏﺮﺏ ﺗﮑﯿﻼ . ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﺎ...

دیشب خواب عجیبی دیدم آسمانی روی زمین قدم میزد چشم باز کردم پ...

کاش براتون مهم بودم

آپدیت اینستاگرام voguekorea با فلیکس ترجمه👤: انگیزهٔ تو برای...

لایو ویورس نامجون وجیمین:🐥🐨🐣«این‌که آلبوم چجوری داره درمیاد…...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط