ادبیات نمایشنامه
#ادبیات #نمایشنامه
من خیلی فکر کردم تا فهمیدم این رو!
اینکه خسته میشیم، از همه چی!
از تنهایی خسته میشیم و دوست داریم با کسی باشیم،
از با کسی بودن خسته میشیم و دوست داریم تنها باشیم،
از کار کردن خسته میشیم و دوست داریم استراحت کنیم،
اما حتی از استراحت کردنم خسته میشیم و دوست داریم کاری کنیم
از داشتن، نداشتن، بودن، نبودن، خواستنن، نخواستن...
من خیلی فکر کردم تا این ها رو فهمیدم،
اما دروغ چرا، من حتی از فهمیدنم خسته شدم، دوست دارم دیگه یه گوسفند باشم،
بع بع!
#روزبه_معین
نمایشنامه: کتابفروشی خیابان بیست و یکم شرقی
من خیلی فکر کردم تا فهمیدم این رو!
اینکه خسته میشیم، از همه چی!
از تنهایی خسته میشیم و دوست داریم با کسی باشیم،
از با کسی بودن خسته میشیم و دوست داریم تنها باشیم،
از کار کردن خسته میشیم و دوست داریم استراحت کنیم،
اما حتی از استراحت کردنم خسته میشیم و دوست داریم کاری کنیم
از داشتن، نداشتن، بودن، نبودن، خواستنن، نخواستن...
من خیلی فکر کردم تا این ها رو فهمیدم،
اما دروغ چرا، من حتی از فهمیدنم خسته شدم، دوست دارم دیگه یه گوسفند باشم،
بع بع!
#روزبه_معین
نمایشنامه: کتابفروشی خیابان بیست و یکم شرقی
۳.۷k
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.