من رنج بسیار کشیدهام و میکشم اما به آرامی و در عین کرا

من رنج بسیار کشیده‌ام و می‌کشم؛ اما به آرامی و در عین کرامت رنج می‌برم. رنج را بخشی از زندگی می‌دانم، بخشی بسیار مهم!

چگونه چیزی بیاموزم اگر رنج نبرم؟
اما به هنگام رنج آرام می‌مانم.
چه کسی باور می‌کند من رنجی عمیق دارم؟
گمان نمی‌کنم نباید رنجی باشد؛ گمان نمی‌کنم وجود رنج نشانه اشکال است؛ گمان نمی‌کنم نباید در تکاپوی رفع رنج باشم!
سعی در غلبه بر رنج ندارم؛ اما در تلاشم که رنج را "معنا" کنم. در تلاشم رنج را عمیقا "درک" کنم. بدون مقاومت! افسرده و پریشان نیستم. تنها امید دارم به حد کافی برای درک رنج و زندگی خردمند باشم.




📚 برف‌ در تابستان
✒ سایا داویو جوتیکا
دیدگاه ها (۱)

یه بار یکی‌ نوشته بود: افسردگی بهترین تعریفش هیچ کاری نکردنه...

اگه کَسی رو داری که وقتی پرسید چطوری؟بتونی راااحت بگی خوب نی...

در برابر بی مهری آدم ها هیچ نمی‌گویم؛ سکوت و سکوت و سکوت. ان...

همه‌ی توقعات و انتظاراتم از آدم‌ها را از رابطه‌هایم حذف کرده...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

بررسی شعر «ونگوک» از (تس) (بخش نخست) ................شعر با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط