سلام من باز اومدم (θ‿θ) ممنون که شرط هارو گذاشتین 💜❤️
سلام من باز اومدم (θ‿θ) ممنون که شرط هارو گذاشتین 💜❤️
پارت چهاردهم
ا/ت ویو
صبح روز بعد از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۱۱ صبح نبود که ظهر بود😐😑
بعد کارهای لازم رفتم سمت گوشیم وقتی بازش کردم دیدم کلی تماس از دست رفته از کوک داشتم...
پس منم بدون مقدمه زنگ زدم بهش...
ا/ت،، الو سلام خوبی کوک
کوک،، علیک سلام ، چرا گوشیت رو جواب نمیدی
ا/ت،، خب راستش خواب بودم 😐
کوک،، کدوم انسانی تا ساعت ۱۱ میخوابه
راستی ظهرت بخیر😂
ا/ت،، من اینجوری عادت دارم که تا ساعت ۱۱ الی ۱۲ خوابم
بعدشم خب مسخره نکن دیگه
کوک،، خب باشه راستی، میخواستم بگم به مامانت و بابات قضیه رابطه منو تو رو بگو چون شب میخوایم بیایم خواستگاری
ا/ت،، چییی، انقدر زود
کوک،، آره، حالا هم برو بگو بای 💜
ا/ت،، بای 💜
...................................................
رفتم کنار مادر پدرم
وقتی رسیدم پدرم گفت
پ ا/ت،، عع دخترم چه به موقع اومدی خواستم چیزی بگم
ا/ت،، دقیقا منم میخواستم ی چیزی بگم ولی اول شما بگو
پ/ت،، خب ا/ت ببین تو باید ازدواج کنی
ا/ت،، دقیقا منم اومدم تا بگم ی پسر که مال دوره ی مدرسه م بود د شب میخواد با پدر و مادرش بیاد خواستگاریم
پ/ت،، چه خوب پس بهشون بگو ساعت ۸ بیان...
ا/ت،، باش الان میرم
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
پرش زمانی به مکالمه ا/ت و کوک
ا/ت،، سلام کوک همه چیز رو به پدرم گفتم و اونم قبول کرد مادرم هم قبول کرد گفت ساعت ۸ اینجا باشین
کوک،، خب، خیلیم خوب باش میایم.....
™™™™™™™™™™™™™™™™™™™™™™™™™™
خب لطفاً حمایت کنید ❤️
و لایک ها رو به ۱۰ تا برسونید
تا پارت بعد رو بزارم 💜
پارت چهاردهم
ا/ت ویو
صبح روز بعد از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۱۱ صبح نبود که ظهر بود😐😑
بعد کارهای لازم رفتم سمت گوشیم وقتی بازش کردم دیدم کلی تماس از دست رفته از کوک داشتم...
پس منم بدون مقدمه زنگ زدم بهش...
ا/ت،، الو سلام خوبی کوک
کوک،، علیک سلام ، چرا گوشیت رو جواب نمیدی
ا/ت،، خب راستش خواب بودم 😐
کوک،، کدوم انسانی تا ساعت ۱۱ میخوابه
راستی ظهرت بخیر😂
ا/ت،، من اینجوری عادت دارم که تا ساعت ۱۱ الی ۱۲ خوابم
بعدشم خب مسخره نکن دیگه
کوک،، خب باشه راستی، میخواستم بگم به مامانت و بابات قضیه رابطه منو تو رو بگو چون شب میخوایم بیایم خواستگاری
ا/ت،، چییی، انقدر زود
کوک،، آره، حالا هم برو بگو بای 💜
ا/ت،، بای 💜
...................................................
رفتم کنار مادر پدرم
وقتی رسیدم پدرم گفت
پ ا/ت،، عع دخترم چه به موقع اومدی خواستم چیزی بگم
ا/ت،، دقیقا منم میخواستم ی چیزی بگم ولی اول شما بگو
پ/ت،، خب ا/ت ببین تو باید ازدواج کنی
ا/ت،، دقیقا منم اومدم تا بگم ی پسر که مال دوره ی مدرسه م بود د شب میخواد با پدر و مادرش بیاد خواستگاریم
پ/ت،، چه خوب پس بهشون بگو ساعت ۸ بیان...
ا/ت،، باش الان میرم
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
پرش زمانی به مکالمه ا/ت و کوک
ا/ت،، سلام کوک همه چیز رو به پدرم گفتم و اونم قبول کرد مادرم هم قبول کرد گفت ساعت ۸ اینجا باشین
کوک،، خب، خیلیم خوب باش میایم.....
™™™™™™™™™™™™™™™™™™™™™™™™™™
خب لطفاً حمایت کنید ❤️
و لایک ها رو به ۱۰ تا برسونید
تا پارت بعد رو بزارم 💜
۱۲.۲k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.