ملاقات های امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا
اَلسلامُ عَلی الحُسین وَعَلی علی بن الحُسین
وَعَلی اُولاد الـحسین وعَلی اَصحاب الحُسین الذين بذلو مهجهم دون الحسين عليه السلام
هرشب بخشی از ملاقات های امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا را با تأمل و دقت مطالعه کنیم
ب. ملاقاتهای مکه
3. عبد اللّه بن عباس
آنگاه که هجرت حضرت از مکه به سمت عراق قطعی شده بود. عبد اللّه بن عباس به ملاقات امام حسین علیه السلام آمد و امام را سوگند داد که در مکه بماند. وی اهالی کوفه را مذمّت نمود و به حضرت عرض کرد: شما نزد کسانی می روید که پدرتان را کشته و برادرتان را مجروح ساخته اند و مسلّماً با شما چنین رفتار خواهند کرد.
امام در جواب ابن عباس فرمود: «یا ابْنَ عَمّ ا ِنِّی وَاللَّهِ لَاَعْلَمُ اَنَّک ناصِحٌ مُشْفِقٌ وَلکنِّی اَزْمَعْتُ وَاَجْمَعْتُ عَلَی الْمَسِیرِ؛(23) ای پسر عمو! به خدا قسم می دانم تو نصیحت گر دلسوزی هستی؛ ولی من تصمیم گرفته ام که [به سوی عراق ]بروم.»
در منابع مختلف جوابهای متفاوتی از امام حسین علیه السلام نقل شده است که موارد زیر از آن جمله اند:
1. اینها نامه های اهالی کوفه است که برای من فرستاده اند و این نامه مسلم بن عقیل است مبنی بر اینکه مردم کوفه با من بیعت کرده اند. (24)
2. پیامبر خدا مرا امر [به خروج ]کرده است و من هم آن را انجام می دهم. (25)
3. در بیرون مکه و حرم کشته شوم، بهتر از آن است که در داخل حرم کشته شوم. (26)
ابن عباس برای نجات حضرت پیشنهاد داد که به یمن بروند و گفت: در یمن قلعه های استواری است و برای پدرت در آنجا شیعیانی است. (27)
ولی امام حسین علیه السلام از تصمیم خویش برنگشت. ابن عباس گفت: اگر تصمیم شما قطعی است، اهل بیت و فرزندان خود را به همراه نبرید. می ترسم شما را به قتل برسانند و آنان نظاره گر این صحنه فجیع باشند؛ ولی امام علیه السلام بردن اهل بیت را نیز به اراده الهی مستند نمود.
هنگامی که باز مخالفت امام را با پیشنهاد خود احساس کرد، از روی ناامیدی گفت: چشم ابن زبیر را روشن ساختی که خود به پای خود از مکه بیرون می روی و حجاز را جولانگاه او قرار می دهی؛ چرا که ابن زبیر کسی است که با وجود تو کسی به او اعتنا نمی کند. (28)
23) تاریخ طبری، جریر طبری، بیروت، دار سویدان، ج 5، ص 384.
24) ر.ک: قصه کربلا، ص 15؛ تجارب الامم، مسکویه رازی، تهران، سروش، ج 2، ص 56.
25) ر.ک: مقتل الحسین، خوارزمی، قم، دار انوار الهدی، ج 1، ص 192 - 193.
26) ر.ک: معجم الکبیر، طبرانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 3، ص 128.
27) ر.ک: البدایة والنهایة، ابن کثیر دمشقی، دار الکتب، 1407 ق، ج 8، ص 160؛ تأمّلی در نهضت عاشورا، ص 75.
28) تجارب الامم، ص 56؛ قصه کربلا، ص 155.
ادامه مطلب را فردا شب ببینیم
بر گرفته از سایت عرفان
وَعَلی اُولاد الـحسین وعَلی اَصحاب الحُسین الذين بذلو مهجهم دون الحسين عليه السلام
هرشب بخشی از ملاقات های امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا را با تأمل و دقت مطالعه کنیم
ب. ملاقاتهای مکه
3. عبد اللّه بن عباس
آنگاه که هجرت حضرت از مکه به سمت عراق قطعی شده بود. عبد اللّه بن عباس به ملاقات امام حسین علیه السلام آمد و امام را سوگند داد که در مکه بماند. وی اهالی کوفه را مذمّت نمود و به حضرت عرض کرد: شما نزد کسانی می روید که پدرتان را کشته و برادرتان را مجروح ساخته اند و مسلّماً با شما چنین رفتار خواهند کرد.
امام در جواب ابن عباس فرمود: «یا ابْنَ عَمّ ا ِنِّی وَاللَّهِ لَاَعْلَمُ اَنَّک ناصِحٌ مُشْفِقٌ وَلکنِّی اَزْمَعْتُ وَاَجْمَعْتُ عَلَی الْمَسِیرِ؛(23) ای پسر عمو! به خدا قسم می دانم تو نصیحت گر دلسوزی هستی؛ ولی من تصمیم گرفته ام که [به سوی عراق ]بروم.»
در منابع مختلف جوابهای متفاوتی از امام حسین علیه السلام نقل شده است که موارد زیر از آن جمله اند:
1. اینها نامه های اهالی کوفه است که برای من فرستاده اند و این نامه مسلم بن عقیل است مبنی بر اینکه مردم کوفه با من بیعت کرده اند. (24)
2. پیامبر خدا مرا امر [به خروج ]کرده است و من هم آن را انجام می دهم. (25)
3. در بیرون مکه و حرم کشته شوم، بهتر از آن است که در داخل حرم کشته شوم. (26)
ابن عباس برای نجات حضرت پیشنهاد داد که به یمن بروند و گفت: در یمن قلعه های استواری است و برای پدرت در آنجا شیعیانی است. (27)
ولی امام حسین علیه السلام از تصمیم خویش برنگشت. ابن عباس گفت: اگر تصمیم شما قطعی است، اهل بیت و فرزندان خود را به همراه نبرید. می ترسم شما را به قتل برسانند و آنان نظاره گر این صحنه فجیع باشند؛ ولی امام علیه السلام بردن اهل بیت را نیز به اراده الهی مستند نمود.
هنگامی که باز مخالفت امام را با پیشنهاد خود احساس کرد، از روی ناامیدی گفت: چشم ابن زبیر را روشن ساختی که خود به پای خود از مکه بیرون می روی و حجاز را جولانگاه او قرار می دهی؛ چرا که ابن زبیر کسی است که با وجود تو کسی به او اعتنا نمی کند. (28)
23) تاریخ طبری، جریر طبری، بیروت، دار سویدان، ج 5، ص 384.
24) ر.ک: قصه کربلا، ص 15؛ تجارب الامم، مسکویه رازی، تهران، سروش، ج 2، ص 56.
25) ر.ک: مقتل الحسین، خوارزمی، قم، دار انوار الهدی، ج 1، ص 192 - 193.
26) ر.ک: معجم الکبیر، طبرانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 3، ص 128.
27) ر.ک: البدایة والنهایة، ابن کثیر دمشقی، دار الکتب، 1407 ق، ج 8، ص 160؛ تأمّلی در نهضت عاشورا، ص 75.
28) تجارب الامم، ص 56؛ قصه کربلا، ص 155.
ادامه مطلب را فردا شب ببینیم
بر گرفته از سایت عرفان
۱۲.۷k
۲۷ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.