وه که تماشای تو
وه که تماشای تو
دل میبرد از چشمهایم
و سکسکه معنای تمام کلمات من است پس از دیدار
عطر گردوی سبز میآید از پیراهنی
که تو در آن میتپی!
و از سایهات خورشید میچکد در پس پاهایم
شانه بزن موهایت را
بباف
بباف و نشکاف که نفس بریدهگی را
علاجی مگر بوسه نیست
و حرف که میزنم بغض کن
که چرا نمیتوانم از تو گفتن
و مرا برسان به صبح
و باز شانه بزن
موهایت را
و مرا گره بزن به عطرش
که آغشتهام به تو
چونان دستمالی که به اشک دلتنگی
کاش
کاش
کاش دنیا آنقدر کوچک بود
که جا نمیشدیم هر دو در آن
و تو در پوستم نفوذ میکردی
تا من چون پرندهای شفا گرفته از فراموشی،
راه آسمان را در آغوشت بیابم
اما تو بباف،
بباف موهایت را که میدانم میخواهی ببوسیام!
#یکشنبه_۱۵_مهر_۱۳۹۷
دل میبرد از چشمهایم
و سکسکه معنای تمام کلمات من است پس از دیدار
عطر گردوی سبز میآید از پیراهنی
که تو در آن میتپی!
و از سایهات خورشید میچکد در پس پاهایم
شانه بزن موهایت را
بباف
بباف و نشکاف که نفس بریدهگی را
علاجی مگر بوسه نیست
و حرف که میزنم بغض کن
که چرا نمیتوانم از تو گفتن
و مرا برسان به صبح
و باز شانه بزن
موهایت را
و مرا گره بزن به عطرش
که آغشتهام به تو
چونان دستمالی که به اشک دلتنگی
کاش
کاش
کاش دنیا آنقدر کوچک بود
که جا نمیشدیم هر دو در آن
و تو در پوستم نفوذ میکردی
تا من چون پرندهای شفا گرفته از فراموشی،
راه آسمان را در آغوشت بیابم
اما تو بباف،
بباف موهایت را که میدانم میخواهی ببوسیام!
#یکشنبه_۱۵_مهر_۱۳۹۷
۸۹۹
۱۵ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.