"بازی"
"بازی"
🕶part:34🕶
بعد از ۱۵ دقیقه به خونه کیوکو رسیدن...
کیوکو:حالا اشکال نداره اینبار اجازه دادم تو برنده بشی
کلودی:تو اجازه دادی!؟
کیوکو:اره
کلودی:خنده دار بود واقعا
کیوکو:اگه اجازه نمیدادم الان من برنده میشدم
میاکو:بیا بریم این همیشه اعتماد بنفسش رو به رخمون میکشه
کلودی:هعیی..
جیمین:بریم داخل خونه ی چیز سفارش بدم دارم از گرسنگی میمیرم
کلودی:فک کنم زد به سرش...دیشب میگه خوابم میاد امروز میگه گرسنمه...جدی چیزیت هست
جیمین:عشقت منو مریض کرده
میاکو:ای جوووون
کیوکو با حالت موذیانه ای گفت:جووون...چطور مریض شدی حالا؟
جیمین:خفه شو کیوکو
کلودی:خیلی چرت و پرت میگی
رفتن داخل خونه روی مبل نشستن و جیمین غذا سفارش داد
کیوکو:چیکار کنیم؟
کلودی:اممم بازی
کیوکو:چه بازی
کلودی:امممم...از همدیگه سوال بپرسیم
کیوکو:خوبه...شما موافقید؟
میاکو و جیمین:اوکی
جیمین:اولین سوال رو من میپرسم یک ماهه درگیرشم!
کیوکو:باشه از تو شروع میکنیم
جیمین:کلودی!اون روز که رفته بودید تو و میاکو که مثلا چول رو اذیت کنید...وقتی میاکو چاقو خورد چرا اینقدر واکنش نشون دادی؟ناراحت شدی؟آره خب میدونم دوستته و براش ناراحت میشی اما یک جوری واکنش نشون دادی که انگار خودت زدیش
کلودی:اون جاییکه میاکو آسیب دید دقیقا جائیه که مادرش اسم خودشو تتو کرده بود
جیمین:مادرم اسمشو روی قسمت راست قفسه ی سینه ی میاکو تتو کرده؟
میاکو:خب اره...حدودا ۱۸ سالم بود که خودم ازش خاستم...
کلودی:مادرامون دوست بودن...واسه همین مادر میاکو واسه میاکو این کارو کرد مامان منم واسه من اینکارو کرد...من مادرمو میپرستیدم...هیچکس رو به اندازه اون دوست نداشتم...من واقعا عاشقش بودم عشق زندگیم بود!باور ندارم و محاله کسی دیگه جاشو بگیره
جیمین:متاسفم!
کیوکو:خب خب بریم بعدی...کلودی جووون؟بنظرت احتمالش هست عاشق برادر قشنگم بشی؟
کلودی:کیوکووووووو
کیوکو:مگه چیه؟یک سواله خووو
کلودی:کیوکو دوست دارم بزنمت
کیوکو:نچ نچ ازین کارا نداریم...جواب سوالم رو بده
کلودی:غیرممکنه!عمرا عاشق این جوجه بشم
جیمین:برو گمشو دلتم بخواد...من قبولت نمیکنم
کلودی:نکه من کشته مردتم
میاکو:کیوکو ببین کرم از خودته...خودت اینا رو به دعوا میندازی
کیوکو درحالیکه داشت از خنده جر میخورد گفت
🕶part:34🕶
بعد از ۱۵ دقیقه به خونه کیوکو رسیدن...
کیوکو:حالا اشکال نداره اینبار اجازه دادم تو برنده بشی
کلودی:تو اجازه دادی!؟
کیوکو:اره
کلودی:خنده دار بود واقعا
کیوکو:اگه اجازه نمیدادم الان من برنده میشدم
میاکو:بیا بریم این همیشه اعتماد بنفسش رو به رخمون میکشه
کلودی:هعیی..
جیمین:بریم داخل خونه ی چیز سفارش بدم دارم از گرسنگی میمیرم
کلودی:فک کنم زد به سرش...دیشب میگه خوابم میاد امروز میگه گرسنمه...جدی چیزیت هست
جیمین:عشقت منو مریض کرده
میاکو:ای جوووون
کیوکو با حالت موذیانه ای گفت:جووون...چطور مریض شدی حالا؟
جیمین:خفه شو کیوکو
کلودی:خیلی چرت و پرت میگی
رفتن داخل خونه روی مبل نشستن و جیمین غذا سفارش داد
کیوکو:چیکار کنیم؟
کلودی:اممم بازی
کیوکو:چه بازی
کلودی:امممم...از همدیگه سوال بپرسیم
کیوکو:خوبه...شما موافقید؟
میاکو و جیمین:اوکی
جیمین:اولین سوال رو من میپرسم یک ماهه درگیرشم!
کیوکو:باشه از تو شروع میکنیم
جیمین:کلودی!اون روز که رفته بودید تو و میاکو که مثلا چول رو اذیت کنید...وقتی میاکو چاقو خورد چرا اینقدر واکنش نشون دادی؟ناراحت شدی؟آره خب میدونم دوستته و براش ناراحت میشی اما یک جوری واکنش نشون دادی که انگار خودت زدیش
کلودی:اون جاییکه میاکو آسیب دید دقیقا جائیه که مادرش اسم خودشو تتو کرده بود
جیمین:مادرم اسمشو روی قسمت راست قفسه ی سینه ی میاکو تتو کرده؟
میاکو:خب اره...حدودا ۱۸ سالم بود که خودم ازش خاستم...
کلودی:مادرامون دوست بودن...واسه همین مادر میاکو واسه میاکو این کارو کرد مامان منم واسه من اینکارو کرد...من مادرمو میپرستیدم...هیچکس رو به اندازه اون دوست نداشتم...من واقعا عاشقش بودم عشق زندگیم بود!باور ندارم و محاله کسی دیگه جاشو بگیره
جیمین:متاسفم!
کیوکو:خب خب بریم بعدی...کلودی جووون؟بنظرت احتمالش هست عاشق برادر قشنگم بشی؟
کلودی:کیوکووووووو
کیوکو:مگه چیه؟یک سواله خووو
کلودی:کیوکو دوست دارم بزنمت
کیوکو:نچ نچ ازین کارا نداریم...جواب سوالم رو بده
کلودی:غیرممکنه!عمرا عاشق این جوجه بشم
جیمین:برو گمشو دلتم بخواد...من قبولت نمیکنم
کلودی:نکه من کشته مردتم
میاکو:کیوکو ببین کرم از خودته...خودت اینا رو به دعوا میندازی
کیوکو درحالیکه داشت از خنده جر میخورد گفت
۴.۵k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.