داشتم برای مهمونی امشب حاضر میشدم ..تقریبا تموم شده بود ر
داشتم برای مهمونی امشب حاضر میشدم ..تقریبا تموم شده بود رفتم تا نظرش رو بپرسم در اتاق رو باز کردم با جسم خونیش روی زمین مواجه شدم
_بیب خوشت اومد
اون اومده بود سراغم ..میدونستم میاد ...دستش رو دور کمرم حلقه کرد و لباش رو گذاشت روی لبام
+چ..چرا این کارو کردی
_بهت گفته بودم ..کسی به اموالم دست بزنه نابودش میکنم دارلینگ (خمار )
+اون ..اون مگه چیک..چیکار کرده بود
_به اموالم دست زد ..(پوزخند )اخطار داده بودم تو خط قرمز منی ..تو همه چیزت متعلق به منه بیب ..روحت ..جسمت ..کل بدنت مال منه
تو تا ابد مال منی دارلینگ..
حمایت بیب 🖤
_بیب خوشت اومد
اون اومده بود سراغم ..میدونستم میاد ...دستش رو دور کمرم حلقه کرد و لباش رو گذاشت روی لبام
+چ..چرا این کارو کردی
_بهت گفته بودم ..کسی به اموالم دست بزنه نابودش میکنم دارلینگ (خمار )
+اون ..اون مگه چیک..چیکار کرده بود
_به اموالم دست زد ..(پوزخند )اخطار داده بودم تو خط قرمز منی ..تو همه چیزت متعلق به منه بیب ..روحت ..جسمت ..کل بدنت مال منه
تو تا ابد مال منی دارلینگ..
حمایت بیب 🖤
۱۰.۱k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.