لیا. ابا (چش اشکی بغض لبخن شیطانی)
لیا. ابا (چش اشکی بغض لبخن شیطانی)
کوک. ها ها ه. ا ا چ. چی لیا خودتی
ات. ات مامان
ات و لیا همو بغل کردن
لیا. هه من همون روز که نبودم پنج ساگی فرار کردم پیش یه خانم و منو به سر پرستسی گرفت دیگه فقط اخرن باری بود
که بینمت
ته. ات وایس.(دست ات رو گرفت)
لیا. ولم کن(دستشو جداکرد از دست ته)
کوک. نه لیاهق هق
لیا. ابا منم مث تو هق میزدم و کسی مخصوصا تو اهمیت نمیدادی
کوک. ببخشید هق هققققققق
لیا. تاز بازی شروع شده.نیشخند
شرایط
3کامنت
10لایک
و.......
کوک. ها ها ه. ا ا چ. چی لیا خودتی
ات. ات مامان
ات و لیا همو بغل کردن
لیا. هه من همون روز که نبودم پنج ساگی فرار کردم پیش یه خانم و منو به سر پرستسی گرفت دیگه فقط اخرن باری بود
که بینمت
ته. ات وایس.(دست ات رو گرفت)
لیا. ولم کن(دستشو جداکرد از دست ته)
کوک. نه لیاهق هق
لیا. ابا منم مث تو هق میزدم و کسی مخصوصا تو اهمیت نمیدادی
کوک. ببخشید هق هققققققق
لیا. تاز بازی شروع شده.نیشخند
شرایط
3کامنت
10لایک
و.......
۸.۸k
۱۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.