☆♡پارت: ۹♡☆
☆♡پارت: ۹♡☆
*جیمین*
نمی دونم چرا همه چیو بهش در مورد دوره دبیرستان و کار اموزیم گفتم... اما ی حس اعتماد بهش دارم...(تو ذهنش)
*سویونگ*
انگار اشتباه می کردم پسرای خوبم دنیا هستن که سخت تلاش می کنن و مهربونن...(تو ذهنش)
سویونگ: اما افرین... که سخت تلاش می کنی... مطمعنم که نتیجه تلاشاتو میبینی و به همه اونایی که اون حرفو بهت زدن ثابت می کنی که می تونی ایدول موفقی بشی... منم می خوام مثل تو سخت تلاش کنم...
جیمین: مرسی... خب من دیگه برم سر تمرینم استراحت بسه...
سویونگ: منم می خوام باهات تمرین کنم...
جیمین: باشه...
باهم شروع کردن به تمرین کردن...
فردا صبح...
امروز صبح بیدار شدم ساعت ۶ بود... با اینکه دیشب با جیمین شی تا نصفه شب تمرین کردیم اصلا خسته نبودم... بلند شدم و مثل همیشه رفتم پیاده روی و...(کارای روزانشو انجام داد...اگه نمی دونین کارای روزانش چیه پارتای فصل یک رو نگا کنید)
بعد ورزش ها و کارای روزانم هنوز همه خواب بودن منم از فرصت استفاده کردم و رفتم ی دوش گرفتم...
چند نیم ساعت اومدم بیرون و لباسمو پوشیدم... انگار همه بیدار شده بودن... جین شی تو اشپز خونه بود رفتم ببینم داره چی کار می کنه...
سویونگ: اوپا... چی کار می کنی؟
جین: سویونگ... بیدار شدی؟
سویونگ: اره خیلی وقته بیدارم...
جین: مگه چند بیدار شدی؟
سویونگ: ۶...
جین: ۶!
سویونگ: اره... همیشه این موقع بیدار میشم... راستی نگفتی چی کار می کنی؟ صبونه حاضر می کنی؟
جین: اره...
سویونگ: کمک می خوای؟
جین: اره... بی زحمت اون تخم مرغارو از یخچال بیار...
سویونگ: باشه... رولت تخم مرغ درست می کنی؟
جین: اره...
سویونگ: اشپزیت خوبه؟
جین: اره... بد نیست...
سویونگ: همیشه تو اشپزی می کنی؟
جین: اره... بیشتر وقتا...
سویونگ: می خوای ایندفه من درست کنم؟
جین: نه... خودم درست می کنم...
سویونگ: جدی گفتما... پشیمون نمیشی...
جین: باشه بیا درست کن...
سویونگ: باش...
جین: پس من رفتم صبونه حاضر شد صدام کن...
سویونگ: باش...
جین رفت منم فورا دست به کار شدم...
نیم ساعت بعد...
الان ی پار دیگه ام می زارم😊
لایک و کامنت فراموش نشه❤...
*جیمین*
نمی دونم چرا همه چیو بهش در مورد دوره دبیرستان و کار اموزیم گفتم... اما ی حس اعتماد بهش دارم...(تو ذهنش)
*سویونگ*
انگار اشتباه می کردم پسرای خوبم دنیا هستن که سخت تلاش می کنن و مهربونن...(تو ذهنش)
سویونگ: اما افرین... که سخت تلاش می کنی... مطمعنم که نتیجه تلاشاتو میبینی و به همه اونایی که اون حرفو بهت زدن ثابت می کنی که می تونی ایدول موفقی بشی... منم می خوام مثل تو سخت تلاش کنم...
جیمین: مرسی... خب من دیگه برم سر تمرینم استراحت بسه...
سویونگ: منم می خوام باهات تمرین کنم...
جیمین: باشه...
باهم شروع کردن به تمرین کردن...
فردا صبح...
امروز صبح بیدار شدم ساعت ۶ بود... با اینکه دیشب با جیمین شی تا نصفه شب تمرین کردیم اصلا خسته نبودم... بلند شدم و مثل همیشه رفتم پیاده روی و...(کارای روزانشو انجام داد...اگه نمی دونین کارای روزانش چیه پارتای فصل یک رو نگا کنید)
بعد ورزش ها و کارای روزانم هنوز همه خواب بودن منم از فرصت استفاده کردم و رفتم ی دوش گرفتم...
چند نیم ساعت اومدم بیرون و لباسمو پوشیدم... انگار همه بیدار شده بودن... جین شی تو اشپز خونه بود رفتم ببینم داره چی کار می کنه...
سویونگ: اوپا... چی کار می کنی؟
جین: سویونگ... بیدار شدی؟
سویونگ: اره خیلی وقته بیدارم...
جین: مگه چند بیدار شدی؟
سویونگ: ۶...
جین: ۶!
سویونگ: اره... همیشه این موقع بیدار میشم... راستی نگفتی چی کار می کنی؟ صبونه حاضر می کنی؟
جین: اره...
سویونگ: کمک می خوای؟
جین: اره... بی زحمت اون تخم مرغارو از یخچال بیار...
سویونگ: باشه... رولت تخم مرغ درست می کنی؟
جین: اره...
سویونگ: اشپزیت خوبه؟
جین: اره... بد نیست...
سویونگ: همیشه تو اشپزی می کنی؟
جین: اره... بیشتر وقتا...
سویونگ: می خوای ایندفه من درست کنم؟
جین: نه... خودم درست می کنم...
سویونگ: جدی گفتما... پشیمون نمیشی...
جین: باشه بیا درست کن...
سویونگ: باش...
جین: پس من رفتم صبونه حاضر شد صدام کن...
سویونگ: باش...
جین رفت منم فورا دست به کار شدم...
نیم ساعت بعد...
الان ی پار دیگه ام می زارم😊
لایک و کامنت فراموش نشه❤...
۲۶.۱k
۲۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.