☆♡پارت:۷♡☆
☆♡پارت:۷♡☆
رفتیم و رسیدیم به خوابگاه... من رفتم تو اتاق که وسایلمو بچینم بقیه هم رفتن تو اتاق تمرین که تمرین کنن...
داشتم وسایلو می چیدم که...
جونگ کوک: امم... خب الان در مورد قانونایی که برای توی اتاق موندمون لازمه حرف بزنیم؟
سویونگ: باشه...
جونگ کوک: خب تو اول قانوناتو بگو...
سویونگ: خب اول از همه لطفا قبل اینکه بیای تو اتاق در بزن... دوم اینکه لطفا اتاقو شلخته نکن... اممم همین دیگه...
جونگ کوک: امم باشه منم دیگه حرفی ندارم...
سویونگ: باشه...
جونگ کوک: اها راستی ناهار سفارش داده بودیم الان غذا رو اوردن تو ام بیا بریم ناهار بخوریم...
سویونگ: باش... تو برو منم الان میام...
جونگ کوک: باش فقط زود بیا تا غذا ها تموم نشده😅
سویونگ: باش😅
جونگ کوک رفت و سویونگ اخرین لباسشم گذاشت توی کمد و رفت تا ناهار بخوره...
همه سر میز نشسته بودن سویونگ هم رفت نشست روی صندلی خالی...
جین: رامیون و جاجانگمیون سفارش دادیم بیا تو ام بخور...
سویونگ: مرسی...
جین: خواهش...
همه در حال خوردن بودن... بعد چند دقیقه همه غذاشونو تموم کردن... بعد همه با هم میز و جمع کردیم...
بعد هرکی رفت پی کاره خودش... رفتم توحال که دیدم شوگا داره ی چیزایی می نویسه...
سویونگ: اوپا... چی می نویسی؟
شوگا: دارم متن اهنگ جدید می نویسم...
سویونگ: واقعا؟ ... چه جالب می خوای منم کمک کنم؟ منم می تونم تو ساخت و تنظیم نوت های موسیقیش کمک کنم...
شوگا: واقعا؟ نوت های موسیقیو بلدی؟
سویونگ: اره زدن سه ساز مختلف موسیقیو بلدم...
شوگا: خوبه... ولی زیاد پر حرفیو سر و صدا نکن...
سویونگ: چشم...
با هم شروع کردن به درست کردن ی اهنگ...
سه ساعت بعد...
شوگا: بنظرم امروز تا همینجا بسه...
سویونگ: اره... ولی عالی پیش رفتیم تا اینجاشم...
شوگا: اره😊
نامجون اومد...
نامجون: اووو می بینم خوب با هم کنار اومدین... چه کارا می کنین؟
شوگا: اره تونستیم خوب کنار بیایم... ازش خوشم اومد زیاد پر حرفی نمیکنه...
سویونگ: 😊😇
شوگا: داشتیم اهنگ جدید درست می کردیم...
نامجون: اها خوبه... منم کمک کنم؟
شوگا: نه لازم نکرده می زنی ی چیو خراب می کنی...
نامجون: هیونگ😐
شوگا: بعدشم دیگه کارمون تموم شده بود...
نامجون: خب پس من برم ادامه کتابمو بخونم...
سویونگ: چه کتابی می خونی؟
نامجون: ی کتابه هنریه در مورد هنر های قدیمی کره...
سویونگ: اسمش.........؟
نامجون: اره... قبلا خوندیش؟
سویونگ: اره... من زیاد کتاب می خونم مخصوصا وقتی تنهام...
شوگا: خوبه... نامجون بلاخره یکی پیدا شد مثل خودت کتاب دوست داشته باشه...
نامجون: خب من رفتم...
شوگا و سویونگ: باشه...
امشب بازم پارت می زارم ولی چون شرط نداره لایک فراموش نشه💜
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
رفتیم و رسیدیم به خوابگاه... من رفتم تو اتاق که وسایلمو بچینم بقیه هم رفتن تو اتاق تمرین که تمرین کنن...
داشتم وسایلو می چیدم که...
جونگ کوک: امم... خب الان در مورد قانونایی که برای توی اتاق موندمون لازمه حرف بزنیم؟
سویونگ: باشه...
جونگ کوک: خب تو اول قانوناتو بگو...
سویونگ: خب اول از همه لطفا قبل اینکه بیای تو اتاق در بزن... دوم اینکه لطفا اتاقو شلخته نکن... اممم همین دیگه...
جونگ کوک: امم باشه منم دیگه حرفی ندارم...
سویونگ: باشه...
جونگ کوک: اها راستی ناهار سفارش داده بودیم الان غذا رو اوردن تو ام بیا بریم ناهار بخوریم...
سویونگ: باش... تو برو منم الان میام...
جونگ کوک: باش فقط زود بیا تا غذا ها تموم نشده😅
سویونگ: باش😅
جونگ کوک رفت و سویونگ اخرین لباسشم گذاشت توی کمد و رفت تا ناهار بخوره...
همه سر میز نشسته بودن سویونگ هم رفت نشست روی صندلی خالی...
جین: رامیون و جاجانگمیون سفارش دادیم بیا تو ام بخور...
سویونگ: مرسی...
جین: خواهش...
همه در حال خوردن بودن... بعد چند دقیقه همه غذاشونو تموم کردن... بعد همه با هم میز و جمع کردیم...
بعد هرکی رفت پی کاره خودش... رفتم توحال که دیدم شوگا داره ی چیزایی می نویسه...
سویونگ: اوپا... چی می نویسی؟
شوگا: دارم متن اهنگ جدید می نویسم...
سویونگ: واقعا؟ ... چه جالب می خوای منم کمک کنم؟ منم می تونم تو ساخت و تنظیم نوت های موسیقیش کمک کنم...
شوگا: واقعا؟ نوت های موسیقیو بلدی؟
سویونگ: اره زدن سه ساز مختلف موسیقیو بلدم...
شوگا: خوبه... ولی زیاد پر حرفیو سر و صدا نکن...
سویونگ: چشم...
با هم شروع کردن به درست کردن ی اهنگ...
سه ساعت بعد...
شوگا: بنظرم امروز تا همینجا بسه...
سویونگ: اره... ولی عالی پیش رفتیم تا اینجاشم...
شوگا: اره😊
نامجون اومد...
نامجون: اووو می بینم خوب با هم کنار اومدین... چه کارا می کنین؟
شوگا: اره تونستیم خوب کنار بیایم... ازش خوشم اومد زیاد پر حرفی نمیکنه...
سویونگ: 😊😇
شوگا: داشتیم اهنگ جدید درست می کردیم...
نامجون: اها خوبه... منم کمک کنم؟
شوگا: نه لازم نکرده می زنی ی چیو خراب می کنی...
نامجون: هیونگ😐
شوگا: بعدشم دیگه کارمون تموم شده بود...
نامجون: خب پس من برم ادامه کتابمو بخونم...
سویونگ: چه کتابی می خونی؟
نامجون: ی کتابه هنریه در مورد هنر های قدیمی کره...
سویونگ: اسمش.........؟
نامجون: اره... قبلا خوندیش؟
سویونگ: اره... من زیاد کتاب می خونم مخصوصا وقتی تنهام...
شوگا: خوبه... نامجون بلاخره یکی پیدا شد مثل خودت کتاب دوست داشته باشه...
نامجون: خب من رفتم...
شوگا و سویونگ: باشه...
امشب بازم پارت می زارم ولی چون شرط نداره لایک فراموش نشه💜
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
۲۲.۸k
۲۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.