کم مانده بود به باد بدهم این غرور لعنتی را
کم مانده بود به باد بدهم این غرور لعنتی را
وقتی عکس دونفره تان را دیدم ، دستان زنانه اش را دور گردنت در همان کافه همیشگی مان اما وقتی یاد حرفای چند ماه قبل افتادم که اتفاقی دیدمتان و گفتی با او کمی خوشبخت ترم چیزی نگفتم و آن شب را با خودم قهر کردم .
میدانی ادم گاهی با خودشم قهر میکند
وقتی دلت چیزی را با تمام وجود بخواهد
تو بگویی نمیشود که نمیشود
بگذریم ،
صبح باید از دل خودم در بیاورم این نبودن های تو را
خدا کند که لج نگیرد این دل.
#شیرین_نوری_دوست
وقتی عکس دونفره تان را دیدم ، دستان زنانه اش را دور گردنت در همان کافه همیشگی مان اما وقتی یاد حرفای چند ماه قبل افتادم که اتفاقی دیدمتان و گفتی با او کمی خوشبخت ترم چیزی نگفتم و آن شب را با خودم قهر کردم .
میدانی ادم گاهی با خودشم قهر میکند
وقتی دلت چیزی را با تمام وجود بخواهد
تو بگویی نمیشود که نمیشود
بگذریم ،
صبح باید از دل خودم در بیاورم این نبودن های تو را
خدا کند که لج نگیرد این دل.
#شیرین_نوری_دوست
- ۴۹۱
- ۰۲ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط