عشق این است که توی شیرینی فروشی چشمت دنبال شیرینی که عاشق

عشق این است که توی شیرینی فروشی چشمت دنبال شیرینی که عاشقش هستی باشد اما بگویی نصف جعبه را با شیرینی مورد علاقه ی او پر کنند. عشق این است که برای خرید لباس برای خودت بروی و با ساکی پر از لباسهایی که بنظرت او را زیباتر از همیشه می کنند از خرید برگردی.
عشق این است که وقتی دوتایی در ماشین نشسته اید همه ی آهنگ ها را رد کنی تا به ترک مورد علاقه ی او برسی.

عشق این است که وقتی خواب است صدای تلویزیون را کم کنی تا بیدارش نکند و خودت به سختی از هر جمله ای که می شنوی فقط دو کلمه را آن هم با هزار تلاش تشخیص دهی.
عشق این است که شبهایی که از شدت کارهایی که سرش ریخته نمی تواند بخوابد، در حالی که چشمان خودت از شدت خواب بسته می شوند، پا به پایش بیدار بمانی و نگذاری لیوان چایش خالی بماند و گه گاه با شوخی هایت سرحالش بیاوری تا کارهایش تمام شوند.
عشق این است که بعد از ده ها سال با هم بودن، باز هم اولویتت او باشد و او باشد و او باشد.


آنا جمشیدی
دیدگاه ها (۲)

میدانی رفیق ؟! , نوبرانه ها انگار یک حس و حالِ دیگری دارَند ...

اکثرِ ما ، شیفته ی اولین روز‌های آدم‌ها می‌شویم. اگر شخصیتی...

اگر بخواهی یک داستان بنویسی درباره سقوط یک هواپیما، باید سوا...

کم مانده بود به باد بدهم این غرور لعنتی راوقتی عکس دونفره تا...

سلام!حال همه ما خوب استملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط