پارت ۱۶ عشق در نیمه شب
پارت ۱۶ #عشق_در_نیمه_شب
بیدار شدی ساعت ۶ صبح بود
به جنی زنگ زدی
ا/ت : الو جنی
جنی : سلام کجایی
ا/ت : الان میام تو کجایی
جنی: دارم میام دنبالت با شوگا
ا/ت : باش
قطع کردی رفتی دست و صورتتو شستی اومدی لباستو پوشیدی رفتی بیرون ماشین اومد
جنی : سلام ا/ت بیا بالا
سوار ماشین شدی سلام کردی
رسیدین به مدرسه رفتین توی حیاط مدرسه
همه ی بچه ها نگاتون میکردن
سواه : هییی
جنی : اون کی بود
ا/ت : نمیدونم
سواه : هی شما دوتا
جنی : وای سواه
سواه میاد میزنه توی گوش جنی
ا/ت : هی عوضی مگه مریضی
جنی : مگه چیکارت کردم منو میزنی
سواه : میدونم با کوک و تهیونگ قرار میزارین
جنی : خب که چی اره قرار میزاریم به تو ربطی داره
تهیونگ و کوک اومدن دیدن دارین با سواه دعوا میکنین
سواه : جنی من تورو میکشم
جنی : چیه اره من تهیونگ رو دوست دارم حسودیت میشه (با داد گفت )
سواه : خفه شو
ا/ت : جنی بریم
دست جنی رو گرفتی رفتین داخل کلاس
که کوک و ته پشت سرتون اومدن
رفتین داخل کلاس همه بهتون نگاه کردن
جنی : دیگه خسته شدم
ا/ت : عیب نداره ببینم با تهیونگ قرار میزاری
جنی : اره
ا/ت : اهه چرا بهم نگفتی
جنی : بیخیال
ا/ت : خب منم دیشب با کوک رفتم بیرون
جنی : اهه واقعا
ا/ت : اره
کوک و تهیونگ وارد کلاس شدن
نگاشون کردی
ته و کوک : سلام
جنی و ا/ت : سلام
سواه وارد کلاس شد .....
اومد سرمیز تو و جنی
سواه : من شما دوتا رو میکشم
کوک عصبانی میشه و میگه : چیکار میخوای بکنی
سواه : اهه سلام کوک
کوک : فکر نکن میتونی کاری کنی
سواه : کوک
کوک : خفه شو فقط اگه ببینم یبار دیگه به ا/ت حرف میزنی خودم میکشمت
سواه رفت نشست
پایان ...... کامنت بزارید تا پارت بعدی رو بزارم
بیدار شدی ساعت ۶ صبح بود
به جنی زنگ زدی
ا/ت : الو جنی
جنی : سلام کجایی
ا/ت : الان میام تو کجایی
جنی: دارم میام دنبالت با شوگا
ا/ت : باش
قطع کردی رفتی دست و صورتتو شستی اومدی لباستو پوشیدی رفتی بیرون ماشین اومد
جنی : سلام ا/ت بیا بالا
سوار ماشین شدی سلام کردی
رسیدین به مدرسه رفتین توی حیاط مدرسه
همه ی بچه ها نگاتون میکردن
سواه : هییی
جنی : اون کی بود
ا/ت : نمیدونم
سواه : هی شما دوتا
جنی : وای سواه
سواه میاد میزنه توی گوش جنی
ا/ت : هی عوضی مگه مریضی
جنی : مگه چیکارت کردم منو میزنی
سواه : میدونم با کوک و تهیونگ قرار میزارین
جنی : خب که چی اره قرار میزاریم به تو ربطی داره
تهیونگ و کوک اومدن دیدن دارین با سواه دعوا میکنین
سواه : جنی من تورو میکشم
جنی : چیه اره من تهیونگ رو دوست دارم حسودیت میشه (با داد گفت )
سواه : خفه شو
ا/ت : جنی بریم
دست جنی رو گرفتی رفتین داخل کلاس
که کوک و ته پشت سرتون اومدن
رفتین داخل کلاس همه بهتون نگاه کردن
جنی : دیگه خسته شدم
ا/ت : عیب نداره ببینم با تهیونگ قرار میزاری
جنی : اره
ا/ت : اهه چرا بهم نگفتی
جنی : بیخیال
ا/ت : خب منم دیشب با کوک رفتم بیرون
جنی : اهه واقعا
ا/ت : اره
کوک و تهیونگ وارد کلاس شدن
نگاشون کردی
ته و کوک : سلام
جنی و ا/ت : سلام
سواه وارد کلاس شد .....
اومد سرمیز تو و جنی
سواه : من شما دوتا رو میکشم
کوک عصبانی میشه و میگه : چیکار میخوای بکنی
سواه : اهه سلام کوک
کوک : فکر نکن میتونی کاری کنی
سواه : کوک
کوک : خفه شو فقط اگه ببینم یبار دیگه به ا/ت حرف میزنی خودم میکشمت
سواه رفت نشست
پایان ...... کامنت بزارید تا پارت بعدی رو بزارم
۱۵۲.۲k
۲۶ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.