معرفیکتاب

#معرفی_کتاب
صحنه های مختلفی در كتاب هست
پشت سر من در جایی كه می خوابیدم یك دیوار سه متری صافی بود و من گاهی شب ها بدون این كه بلند شوم از مجموعه آن چه به خاطرم آمده بود دو سه كلمه روی دیوار می نوشتم، حتی گاهی یك جمله هم می شد اما دو، سه كلمه كافی بود كه فردا صبح كل صحنه یادم بیاید....

📕 بوته زار
👤 #علی_محمد_افغانی
دیدگاه ها (۰)

وقتی مسیح روی صلیب به میخ کشیده شد و همونجا با دردش رها شد، ...

کسانی که به اجبار، می‌کوشند تا جذاب باشند، بیشتر از همیشه نف...

دلی را کز آسمان و دایره‌ی افلاک بزرگترست و فراختر و لطیفتر و...

با کسانی همراه شو که مثل چوب کمان تو نرم و قابل انعطافند و ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط