پرش زمانی خونه

پرش زمانی خونه

تهیونگ ویو
خودمو‌روی‌تخت پرت کردم یجی پشتش به من‌بود
گوشی دستش بود
تهیونگ یجی رو از پشت بغل کرد
یجی تکونی خورد
+هوووو چیکار میکنی
_عههه جیغ نزن بغلت کردم نک..
+وااای خیلی بیشوری
_(خنده)
+نخند
_چاگی چیشده
+ها..هیچی
_بگو دیگ از وقتی اومدیم عصبی
+ببینم تو عادت داری اینقد با زنای دیگ‌اینقد صمیمی شی
تهیونگ فهمید یجی حسودی کرده شروع به خندیدن کرد
+تهیونگ هی میخندی بیشتر عصبانیم میکنییی
تهیونگ بوسه‌ای به گونه‌ی یجی زد
_من هیچ وقت تورو به کسی ترجیح نمیدم نمیتونستم همونجا اون زنیکه رو بکشم طاقت نداشتم سر تو داد بزنه میدونی که هیچ کسی اجازه نداره سر تو داد بزنه
تهیونگ یجی رو تو بغلش گرفت پتو رو انداخت خوابیدن:)


ساعت12 صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم
دیدم بغل تهیونگم:)
گوشیمو سریع جوب دادم تا بیدار نشده
با دیدن اسم مزاحم همیشه‌گی
دلم میخاست جرش بدم
همیشه بی پدر پدرسگ مزاحمم میشه
(مزاحم همیشه‌گی=کای😂🔥)
+چیمیگی
_قبلا سلامم مد بوده
+حرفتو بزن
_عوووو چیه فحش نمیدی کجایی..نکنه
+خفه‌شو حرفتو میزنی با قط کنم
_باشه باشه بیا اداره
+نمیام
_گوه میخوری ماموریت داری فعلا خیخی
+ایشالله سر تخته بیینمت
_لطف داری
گوشیو قط کردم تهیونگ هنوز خواب بود اینقد
خوابش سنگینه
گونشو نوازش کردم کیوت
رفتم پایین صبحانه اماده کردم
دیدگاه ها (۶)

اروم رفتم تو اتاق لباسامو عوض کردم تهیونگ هنوز خواب بود موها...

جلوی میزش وایسادم تهیونگ دم در وایساده بود *یجی باورم نمیشه ...

ما دنیامون چه بی‌رحم بود..:)

پس بدو بیا بغل داداشی ببینم منم دویدم و رفتم بغلش و سفت بغلش...

همیشگی من

رمان افسر پلیس پارت ⁴تا آخر مهمونی هواسم به اون پسره بود خدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط