بوسیدمش در کافه های خسته ی در راه
بوسیدمش در کافههای خستهی در راه
بوسیدمش از غم جلویِ درب دانشگاه
بوسیدمش در “رودسر” بر ماسههای داغ
بوسیدمش در شهر بعد از خوردنِ شلاق
آغوش وا کردیم اگرچه ترس هر سو بود
در سینما که شاهدِ عشقِ من و او بود
بوسیدمش هر شب سرِ پلهای صدساله
بوسیدمش تا ساحلِ دریای “چمخاله”
بوسیدمش در روزهای تلخ و سختی که…
بوسیدمش بر کندهی خشکِ درختی که…
سخت و غریبانه گذر کردیم شبها را
...
🎼آخرین بوسه
🎤شاهین نجفی #هیچ
بوسیدمش از غم جلویِ درب دانشگاه
بوسیدمش در “رودسر” بر ماسههای داغ
بوسیدمش در شهر بعد از خوردنِ شلاق
آغوش وا کردیم اگرچه ترس هر سو بود
در سینما که شاهدِ عشقِ من و او بود
بوسیدمش هر شب سرِ پلهای صدساله
بوسیدمش تا ساحلِ دریای “چمخاله”
بوسیدمش در روزهای تلخ و سختی که…
بوسیدمش بر کندهی خشکِ درختی که…
سخت و غریبانه گذر کردیم شبها را
...
🎼آخرین بوسه
🎤شاهین نجفی #هیچ
۵.۳k
۰۲ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.