زمان کودکی عاشق بادکنک بودم

زمان کودکی عاشق بادکنک بودم !
یادمه پیر مرد بادکنک فروشی یکشنبه ها به محله ما میومد و همه بچه ها ازش بادکنک می خریدن .
بادکنک های آبی که معمولی بودن و بادکنک های قرمز که گازی بودن و خیلی حال می داد ولی باید با یه نخ می بستیشون تا از دست نرن،نترکن،گم نشن ...
من همیشه بادکنک آبی می خریدم ، چون دیرتر از دست میرفت ، دیرتر میترکید ، دیرتر گم میشد ولی بچه های دیگه با بادکنک های قرمز بیشتر خوش می گذروندن !
راستش حالا دیگه نه من بادکنک آبی دارم نه اون ها بادکنک قرمز ، ولی به اون ها بیشتر خوش گذشته !
اما خوب که فکر می کنم می بینم اگه الان هم بخوام بادکنک بخرم بازم بادکنک آبی میخرم ، چون حداقل میتونم تا پس فردا داشته باشمش ...
#
دیدگاه ها (۱)

خوب رویان جهان رحم ندارند دلشان...باید از جان گذرد هر که شود...

از دستم رفتی کاش از دلم هم میرفتم.....

حتی انقد بهت اعتماد نداشتم که نذاشتم من ببینی.....

تموم شد

منافع ملی و منافع جمعی یه مملکت 90 میلیونی در "" گروگان "" ی...

سلااام امروز می خوام ببرمتون به حدود ۵۳ یا ۵۴ سال پیش یا همو...

منم هی مجبورم بیام اینجا بگم ملت قبلاااااانم توضیح دادم !!ول...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط