عشق اجباری
"عشق اجباری"
p,15
.
.
رفتم جلو سمتش و به زور کرواتو ازش گرفتم ...... براش بستم .... که یهو نگاهمون تو هم گره خورد .... زود نگاهمو ازش گرفتم و گفتم ...
ا/ت : خب بچه ها .. جیمین و منو جونگ کوک باهم و تهیونگ و جولیا هم باهم ...
جولیا :( در گوش ا/ت ) دنیا گرده خانوم
ا/ت : ( لبخند رضایت )
کوک : خب دیگه بریم ...
رفتیم توی ماشین و منو جونگ کوک جلو و جیمین عقب .... سکوت عجیبی تو ماشین بود که جیمین سر صحبتو باز کرد .....
جیمین : خبب ا/ت کیا هستن تو مهمونی ؟
ا/ت : کل مافیا های کره ..
جیمین : پس یعنی یو...
ا/ت : ( سرفه )
کوک : پس یعتی چی ؟
جیمین : هیچی هیچی
کوک : نه بگو
ا/ت : گفتش که هیچی
کوک : ی زری که میزنی باید تا تهشو بگی
ا/ت : میخای بدونی چیهه( داد ) دوست پسر قبلیم تو اون مهمونی کوفتیهه( داد و بغض )
کوک : چ..چی ؟!
جیمین زد به شونه ی کوک که دیگه ادامه نده و اونم ساکت شد ........
.
.
ویو توی ماشین تهیونگ و جولیا *
ویو جولیا *
سکوت ... سکوت ... سکوت .. که یهو
ته : خبب ... دوست پسر داری ؟
جولیا : فک نکنم باید به غریبه ها جواب پس بدم ...
ته : یعنی شدم غریبه ؟
جولیا هیچی نگفت که ماشینو تو چراق قرمز نگه داشت رفت نزدیک جولیا و چونه ی جولیا رو گرفت ..... صورتشو نزدیک کرد و لباشو کوبوند رو لبای جولیا ..... جولیا شوک شده بود ولی از بوسه ی تهیونگ خوشش اومده بود و همراهیش میکرد... همدیگه رو خیس میبوسیدن تا نفس کم آوردن و از هم جدا شدن ..... با چشمایی که توش دلتنگی موج میزد بهم نگاه میکردن .... چراق سبز شد و تهیونگ مجبور بود حرکت کنه ......جولیا حس میکرد که دوباره داره عاشق تهیونگ میشه ولی میترسید ...... میترسید دوباره ضربه بخوره .....
ته : حالا جواب سوالمو میدی ؟
جولیا : ندارم ... دوست پسر ندارم .
ته : خوبه ...
.
.
ویو ا/ت *
رسیدیم به پارکینگ عمارت ........
.
.
بچه ها ببخشید نتم تموم شده برای همین امروز کلا ۳ پارت میزارم ولی قول میدم زود نت بگیرم 🥲💗
p,15
.
.
رفتم جلو سمتش و به زور کرواتو ازش گرفتم ...... براش بستم .... که یهو نگاهمون تو هم گره خورد .... زود نگاهمو ازش گرفتم و گفتم ...
ا/ت : خب بچه ها .. جیمین و منو جونگ کوک باهم و تهیونگ و جولیا هم باهم ...
جولیا :( در گوش ا/ت ) دنیا گرده خانوم
ا/ت : ( لبخند رضایت )
کوک : خب دیگه بریم ...
رفتیم توی ماشین و منو جونگ کوک جلو و جیمین عقب .... سکوت عجیبی تو ماشین بود که جیمین سر صحبتو باز کرد .....
جیمین : خبب ا/ت کیا هستن تو مهمونی ؟
ا/ت : کل مافیا های کره ..
جیمین : پس یعنی یو...
ا/ت : ( سرفه )
کوک : پس یعتی چی ؟
جیمین : هیچی هیچی
کوک : نه بگو
ا/ت : گفتش که هیچی
کوک : ی زری که میزنی باید تا تهشو بگی
ا/ت : میخای بدونی چیهه( داد ) دوست پسر قبلیم تو اون مهمونی کوفتیهه( داد و بغض )
کوک : چ..چی ؟!
جیمین زد به شونه ی کوک که دیگه ادامه نده و اونم ساکت شد ........
.
.
ویو توی ماشین تهیونگ و جولیا *
ویو جولیا *
سکوت ... سکوت ... سکوت .. که یهو
ته : خبب ... دوست پسر داری ؟
جولیا : فک نکنم باید به غریبه ها جواب پس بدم ...
ته : یعنی شدم غریبه ؟
جولیا هیچی نگفت که ماشینو تو چراق قرمز نگه داشت رفت نزدیک جولیا و چونه ی جولیا رو گرفت ..... صورتشو نزدیک کرد و لباشو کوبوند رو لبای جولیا ..... جولیا شوک شده بود ولی از بوسه ی تهیونگ خوشش اومده بود و همراهیش میکرد... همدیگه رو خیس میبوسیدن تا نفس کم آوردن و از هم جدا شدن ..... با چشمایی که توش دلتنگی موج میزد بهم نگاه میکردن .... چراق سبز شد و تهیونگ مجبور بود حرکت کنه ......جولیا حس میکرد که دوباره داره عاشق تهیونگ میشه ولی میترسید ...... میترسید دوباره ضربه بخوره .....
ته : حالا جواب سوالمو میدی ؟
جولیا : ندارم ... دوست پسر ندارم .
ته : خوبه ...
.
.
ویو ا/ت *
رسیدیم به پارکینگ عمارت ........
.
.
بچه ها ببخشید نتم تموم شده برای همین امروز کلا ۳ پارت میزارم ولی قول میدم زود نت بگیرم 🥲💗
- ۱۱.۵k
- ۱۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط