عشق اجباری
عشق اجباری"
p,16
.
.
رسیدیم به پارکینگ عمارت ....جونگ کوک ماشینو پارک کرد و تا خاستم پیاده شدم گفت ...
کوک : برای رفتم به مهمونی چند تا قانون داریم
برگشتم سمتش
ا/ت : مثلا؟
کوک : ۱ با هیچ کی بجز منو جیمین گرم نمیگیری ..... ۲ از منو جیمین جدا نمیشی ..... ۳ شاید من برای کار و حرف با بات و یا مافیا های دیگه برم جایی و تو از پیش جیمین جُم نمیخوری ... فهمیدی !
ا/ت : هوم ...
از در ماشین پیاده شدم و منتظر جونگ کوک و جیمین شدم ....جونگ کوک اومد سمتم و گفت .... ببخشید ولی اونجا باید ادای عاشقا رو دربیاریم ( پوکر فیس ) اومد دستمو گرفت و منتظر تهیونگ و جولیا موندیم ..... بعد از ۲ مین اوناهم رسیدن ... وقتی پیاده شدن انگار خیلی خوش حال بودن و دیدم دست همو گرفتن ..... چند دیقه نگاهشون کردیم تا برسن بهمون ....خیلی حسودیم شد ... تو دلم گفتم ...یعنی میشه ی عشق اینجوری رو تجربه کنم ..؟
رسیدن بهمون که با لبخند گفتم
ا/ت : اوو فک کنم اینجا ی کاپل خوب داریم شیطوناا( خنده )
جولیا : امم باید بگم اره منو تهیونگ بهم برگشتیم ( خنده )
کوک : اگه خوش و بشتون تموم شد بریم .. دیر شد ..
ا/ت : بریم ...
راه اوفتادیم و رفتیم توی عمارت .... خیلی شلوغ بود .... همه خوش حال بودن و دست در دست عشقشون بودن .... حسودیم میشد .... خیلی حسودیم میشد چون منو جونگ کوک به اجبار باهم ازدواج کردیم ...... دونه دونه با مهمونا سلام میکردیم که بالاخره تموم شد ...... نفس راحتی کسیدیم که یهوو..........
.
.
های گایز امیدوارم خوشتون بیاد قشنگم 🥲💗
p,16
.
.
رسیدیم به پارکینگ عمارت ....جونگ کوک ماشینو پارک کرد و تا خاستم پیاده شدم گفت ...
کوک : برای رفتم به مهمونی چند تا قانون داریم
برگشتم سمتش
ا/ت : مثلا؟
کوک : ۱ با هیچ کی بجز منو جیمین گرم نمیگیری ..... ۲ از منو جیمین جدا نمیشی ..... ۳ شاید من برای کار و حرف با بات و یا مافیا های دیگه برم جایی و تو از پیش جیمین جُم نمیخوری ... فهمیدی !
ا/ت : هوم ...
از در ماشین پیاده شدم و منتظر جونگ کوک و جیمین شدم ....جونگ کوک اومد سمتم و گفت .... ببخشید ولی اونجا باید ادای عاشقا رو دربیاریم ( پوکر فیس ) اومد دستمو گرفت و منتظر تهیونگ و جولیا موندیم ..... بعد از ۲ مین اوناهم رسیدن ... وقتی پیاده شدن انگار خیلی خوش حال بودن و دیدم دست همو گرفتن ..... چند دیقه نگاهشون کردیم تا برسن بهمون ....خیلی حسودیم شد ... تو دلم گفتم ...یعنی میشه ی عشق اینجوری رو تجربه کنم ..؟
رسیدن بهمون که با لبخند گفتم
ا/ت : اوو فک کنم اینجا ی کاپل خوب داریم شیطوناا( خنده )
جولیا : امم باید بگم اره منو تهیونگ بهم برگشتیم ( خنده )
کوک : اگه خوش و بشتون تموم شد بریم .. دیر شد ..
ا/ت : بریم ...
راه اوفتادیم و رفتیم توی عمارت .... خیلی شلوغ بود .... همه خوش حال بودن و دست در دست عشقشون بودن .... حسودیم میشد .... خیلی حسودیم میشد چون منو جونگ کوک به اجبار باهم ازدواج کردیم ...... دونه دونه با مهمونا سلام میکردیم که بالاخره تموم شد ...... نفس راحتی کسیدیم که یهوو..........
.
.
های گایز امیدوارم خوشتون بیاد قشنگم 🥲💗
- ۸.۴k
- ۱۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط