همیشه رقصیدن نشانه شادی نیست
همیشه رقصیدن نشانه شادی نیست
دختری را دردرونم می شناسم
که با بغض هایش می رقصد
با ترانه هایِ شادی
که یاد آرزوهای مرده اش را زنده می کند
دختری که با کوچکترین بهانه
سرمیرود از خنده
که می تواند سال ها بخندد
بی آنکه تو به غمگین بودنش شک کنی
من دختری را درونم میشناسم
که شبها
ازهجومِ غم هایش میبارد
و سپیده
با لبخندی بی نظیر طلوع می کند
سپیده ای که هیچکس نمیداند
ازپشت کوهی از دلواپسی های دخترانه
و تل انباری از سکوت سرزده...
دختری را دردرونم می شناسم
که با بغض هایش می رقصد
با ترانه هایِ شادی
که یاد آرزوهای مرده اش را زنده می کند
دختری که با کوچکترین بهانه
سرمیرود از خنده
که می تواند سال ها بخندد
بی آنکه تو به غمگین بودنش شک کنی
من دختری را درونم میشناسم
که شبها
ازهجومِ غم هایش میبارد
و سپیده
با لبخندی بی نظیر طلوع می کند
سپیده ای که هیچکس نمیداند
ازپشت کوهی از دلواپسی های دخترانه
و تل انباری از سکوت سرزده...
۱.۶k
۲۲ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.