پارت6
پارت6
یونگی؛؛درهر صورت متاسفم منظوری نداشتم حالا به پیشنهادم فکر کردی؟
×اره
شوگا:حالا جوابت چیه؟
×من میخوام دوست دخترت شم ولی اخه مامان بابارو چجوری راضی کنیم؟!
شوگا:اونا با من *ا/تو کشید طرف خودش و آروم بوسید*(دلم خواسسسس)
شب شد و یونگی و ا/ت باهم تو اتاق ا/ت بودن (منحرف نشید)
اونا باهم حرف میزدن و به هم ابراز علاقه میکردن که صدای مامان باباشونو از پایین شنیدن(اتاق ا/ت طبقه بالاس)
خمارییییی
یونگی؛؛درهر صورت متاسفم منظوری نداشتم حالا به پیشنهادم فکر کردی؟
×اره
شوگا:حالا جوابت چیه؟
×من میخوام دوست دخترت شم ولی اخه مامان بابارو چجوری راضی کنیم؟!
شوگا:اونا با من *ا/تو کشید طرف خودش و آروم بوسید*(دلم خواسسسس)
شب شد و یونگی و ا/ت باهم تو اتاق ا/ت بودن (منحرف نشید)
اونا باهم حرف میزدن و به هم ابراز علاقه میکردن که صدای مامان باباشونو از پایین شنیدن(اتاق ا/ت طبقه بالاس)
خمارییییی
۱۳.۲k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.