خسته بود خیلی خسته بود ، انقدر خسته که بعد از سرد شدن چای
خسته بود خیلی خسته بود ، انقدر خسته که بعد از سرد شدن چای ها اصلا تعارف نزد که بره عوضشون کنه ، خیز برداشت به سمت میز و لیوان چای رو گرفت دستش که بخوره ، یک ساعتی میشد که اونجا بودم نمی خواستم سوالی کنم منتظر بودم خودش حرف بزنه ، یهو گفت : دلم تنگ شده ، پرسیدم واسه چی؟ رفت توی اتاق با یه صدف توی دستش برگشت گفت : بذار بذار دم گوشت ببین ، دلت تنگ نشد ؟ گذاشتم کنار گوشم لبخند زدم گفتم : آره ، منم خیلی وقته نرفتم دریا .
خیره شد به صدف توی دستم ، پاهام رو جمع کردم و چهار زانو روی مبل نشستم یه لبخند کج زدم گفتم : غمت همینه ؟ خب پاشو وسیله هاتو جمع کن ، بریم دوتایی شمال اصلا یکی دو روزه بر می گردیم .
از روی میز فندکش رو برداشت سیگارش رو روشن کرد گفت : خودمو دیگه یادم نیست ، تو یادته ؟ چه جوری می گفتم ' امروز چقدر هوا خوبه خودتو تکون بده بریم بیرون' ؟ یا وقتی می گفتم ' دوست دارم الاغ ' صدام می لرزید یا آروم بود؟ همش احساس میکنم یه نسخه ی تقلبی از خودمم ، اصلا به نظرت چای هایی که قبلا درست میکردم خوش مزه تر نبود؟ دیگه گلدونم به دستم نمی افته همشون زرد شدن آب زیاد دادم یا نور کم بوده نمی دونم ، انگار خودم رفتم مسافرت و منی که اینجام همون همسایه هست که کلید گرفته یه وقتایی به خونه سر بزنه ، یه روزهایی به خودم سر می زنم ولی هیچی خودم نمیشه واسه جمع و جور کردن این زندگی ، همه چی باهام غریبی می کنه .
صدات کردم بپرسم چیزی سراغ نداری بذارم دم گوشم صدای خودمو بده؟
#مرآ_جان
خیره شد به صدف توی دستم ، پاهام رو جمع کردم و چهار زانو روی مبل نشستم یه لبخند کج زدم گفتم : غمت همینه ؟ خب پاشو وسیله هاتو جمع کن ، بریم دوتایی شمال اصلا یکی دو روزه بر می گردیم .
از روی میز فندکش رو برداشت سیگارش رو روشن کرد گفت : خودمو دیگه یادم نیست ، تو یادته ؟ چه جوری می گفتم ' امروز چقدر هوا خوبه خودتو تکون بده بریم بیرون' ؟ یا وقتی می گفتم ' دوست دارم الاغ ' صدام می لرزید یا آروم بود؟ همش احساس میکنم یه نسخه ی تقلبی از خودمم ، اصلا به نظرت چای هایی که قبلا درست میکردم خوش مزه تر نبود؟ دیگه گلدونم به دستم نمی افته همشون زرد شدن آب زیاد دادم یا نور کم بوده نمی دونم ، انگار خودم رفتم مسافرت و منی که اینجام همون همسایه هست که کلید گرفته یه وقتایی به خونه سر بزنه ، یه روزهایی به خودم سر می زنم ولی هیچی خودم نمیشه واسه جمع و جور کردن این زندگی ، همه چی باهام غریبی می کنه .
صدات کردم بپرسم چیزی سراغ نداری بذارم دم گوشم صدای خودمو بده؟
#مرآ_جان
۹.۰k
۰۶ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.