شبم سحر نمیشود که دل به تو سپردهام

...
شبم سحر نمی‌شود که دل به تو سپرده‌ام
نکوهشم‌مکن‌توبیش‌که‌زخم ازتو خورده‌ام

به گردش کلام عشق ، که مانده بر لبان تو
به‌ سرخی لبت قسم که‌ جان به‌در نبرده‌ام

در این‌سیاه شام وشعر، غزل ترانه می‌شود
بدون‌چشم مست تو دمی به‌شب نخفته‌ام

کمال ناز چون تویی ، بنازمت چه کرده‌ ای
صدای‌سرد شب‌شکست زبان به‌کام برده‌ام

به‌ قاب عکس‌ خالیت، چه‌ رنگ‌ها نقش شد
کنار خاطرم تو را،‌ به قلب خویش سفته‌ام

میان جاده‌ ای غریب ، به انتظار یک نگاه
به گرمی صدای تو ، به شور شعر گفته‌ ام

دگر مده به‌باد زلف ، که دل‌پریشم از غمت
به شوق بوسه‌های تو ، به‌دیدنت شکفته‌ام

تو دوری از نگاه من و‌ من به انتظار صبح
خمیده ابروان تو ، مگر چه چیز گفته‌ ام

هوای دل گرفته غم ، به بارش شبی سیاه
به‌بغض مانده در گلو جز عشق تو نگفته‌ام

تو بهترین ترانه‌ ای و من چو بید خسته‌ای
نشسته صد ستاره را ، هزار بار شمرده‌ ام

تنم به‌تنگ غصه‌ها به‌اشک به‌گوش قصه‌ها
به‌هجرصبح‌واشک‌شب به‌مرگ‌دل سپرده‌ام

غزل‌شکسته ای‌غزال به‌رنگ چشم تو قسم
امید رفته از دلم ، تو رفته‌ ای و مرده‌ ام

در این‌‌سرای‌ خفتگان ، مرا دگر پناه نیست
دگر مخوان مرا به نام که از تو یاد برد‌ه‌ام
(ندا)
#سروده_های_عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

...تو می‌دانی، که من دل‌ داده‌ی عشق تو هستمبه‌هجرت غرق‌اشکم ...

...می‌خواهم امشب به چشمانت اقتدا کنم عاشق شوم به‌کعبه گر...

...باران ببار که گم شود این اشک در پناه توهر چند عاشقم به خم...

...این گل سرخ که در رنگ نمی‌رسد به لبتمحکوم من شده ، که تا ا...

شب ها که ماه روی تو از چاه می کشیمآهی برای اشک خود ای ماه می...

<><><><><><><><><><>﷼ نامه ای به جهان !!گفته بودی که بیایی ت...

فراز مردانی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط