شب شده بود

شب شده بود.....
دخترک با قدمای اروم و اهسته به طرف پلی که روبه روش بود قدم بر میداشت ! ایستاد و دستای سرد یخ زده اش روی نرده پل چوبی که با اون کلی خاطره قشنگ و زیبا بود گذاشت نفس عمیقی کشید و به صدای باران که قبلا باعث عصبی بودن اون میشدن و حالا صدای پر مهربانی در از گذشت گوشهای او را نوازش میکنن و باعث میشن دخترک لبخند بزند و اشک های مرواریدی شکل از صورت خشک اون به پایین سر بخوره اون دختر الان تنها بود! با افکارش
کاش میشد یک بار حتی فقط یک بار دوباره اون رو میدید
لمسش میکرد
بوش رو استشمام می کرد
و اون رو توی بغل خودش گم میکرد
اما.....
حیف که اون الان توی خاطرات افکار دخترک زنده بودن با خوردن دانه های ریز باران به صورت دخترک .. دخترک سرش رو بالا میبره ت بهتر بتونه قطره قطره های باران رو روی صورتش که با گریه کردن زیاد پر از اشک بود حس کنه؟
اره این همون دخترکی هس که
عشقشو توی 3 روز از دست داد...
و دلی و عشقی براش باقی نموند
عشقی که مثل یک عروسک او رو به بازی گرفته بود
عشقی که اون رو زجر میداد
اما الان دیگه.....
دخترک با افکارش تنها مونده
لبخند کم رنگی میزنه و از نرده های پل فاصله میگیره
و برای اخرین بار به دور ورش نگاهی میکنه و لبخندش پر رنگ تر میشه
_خدافط دنیا:)
و همونجا از دست دنیا خلاص میشه :))

................
#soungmin
دیدگاه ها (۰)

حالا بریم برای رمان جدیدمون👀

نام رمان/ دیوانه وارتعداد پارت/ نامعلوم.... ژانر/خشن.خون اش...

پسرک با غرور به کیسه مشت میزد درد حرس خودشو روی اون کیسه ب...

تک پارتی سونگمین

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 78 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩صبح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط