بعدترها

بعدترها
هرگاه زنی دراغوشت بکشد
درگودی کمرت
دستهایی را خواهد یافت
که من جاگذاشته ام
بارها و بارها هم با وسواس زنانه
پیراهنت رابشوید واتو کند
بازهم عطر من
در تارو پودش خانه کرده ست
لبهایت را که ببوسد
مزه ی گیلاس های درخت
حیاط مارا خواهد چشید
که ازلبهای من جا مانده
مرا از تاریخ بشریت
هم حذف کنی
از خاطر لحظات توپاک نمی شوم
باورکن!!!!!!!!!
دیدگاه ها (۹)

بهانه ی رفتنت شعر شدو تو بی کلام ترین غزلمبعد رفتنت شب و روز...

آسمان چکه می کند ومن لکنت گرفته امدر حالت بی وزنی مابین هستی...

از شعر هم دیگر کاری بر نمی آیدواژه ها دستشان کوتاه شده و پاه...

سکوت شدماین روزها دلم اصرارداردفریـــادبزنداما .. جلوی دهانش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط