قسمت صد و پنجاه و نهم

#قسمت‌صد‌و‌پنجاه‌و‌نهم

و بعد، بدون اینکه تلاش خاصی برای تکون دادن سگش بکنه همون‌جوری عاشقانه زل زد به سگش.
تصور کنید؛ من سرپا وایساده بودم وسط راهروی قطار و یه خانوم هم دست به سینه با لبخند به سگش نگاه می‌کرد تا از روی صندلی من بلند بشه.
صاحب سگ چقدر باید بی‌فکر و از خودراضی باشه و سگ چقدر باید تنبل باشه و من باید چقدر بیچاره باشم که از بین اووووووون همه صندلی جام همونجا باشه!

✍🏻ا.م

#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشم‌های‌باز_پلک‌های‌بسته

#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇

🆔 @basaerehoseiniyeh
دیدگاه ها (۰)

اختراعاتی که هیچگاه به تولید انبوه نرسیدند!!!!!#طنز #فان #جو...

قسمت صد و شصتم

🌿💚دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان❤️بسم الله الرحمن الرحیمالل...

داستان، قسمت صد و پنجاه و هشتم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط