عشق تو مرا از بستر رخوت ناکم
عشق تو مرا از بستر رخوتناکم
آزاد میکند
و از مرگ روزمره
و میگسلاند زنجیرهای نامریی را
که پیوند من است با
امروز، این ساعت و این شهر
که پیوند من است با
دیوارهای یکنواخت
با فریاد همسایگان پرگو
با فریاد روزنامهفروش با همان عنوانهای مکرر
و با مگسان سمج تابستان
عشق تو مرا از جزئیات ابلهانه
آزاد میکند
تا آنگونه که هستم باشم:
فرشته سپیدهدم
که از گامزدن میپرهیزد
در آرزوی پرواز...
عشق تو در من میرویاند
بالهای شفاف فراوان
و پرواز میکنم
همچون پروانه افسانهای
که تازه از پیله به درآمده باشد
عشق تو مرا از زندان لحظه
آزاد میکند
تا من و بیانتهایی
یگانه شویم.
#غادة_السمان
#برگردان: #عبدالحسین_فرزاد
عشق تو مرا از بستر رخوتناکم
آزاد میکند
و از مرگ روزمره
و میگسلاند زنجیرهای نامریی را
که پیوند من است با
امروز، این ساعت و این شهر
که پیوند من است با
دیوارهای یکنواخت
با فریاد همسایگان پرگو
با فریاد روزنامهفروش با همان عنوانهای مکرر
و با مگسان سمج تابستان
عشق تو مرا از جزئیات ابلهانه
آزاد میکند
تا آنگونه که هستم باشم:
فرشته سپیدهدم
که از گامزدن میپرهیزد
در آرزوی پرواز...
عشق تو در من میرویاند
بالهای شفاف فراوان
و پرواز میکنم
همچون پروانه افسانهای
که تازه از پیله به درآمده باشد
عشق تو مرا از زندان لحظه
آزاد میکند
تا من و بیانتهایی
یگانه شویم.
#غادة_السمان
#برگردان: #عبدالحسین_فرزاد
۲.۰k
۱۷ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.