بودن اما ندیدن


بودن اما ندیدن
من این جا
به سایه ها دل خوشم کادیا.
کادیا
عشق
نرمی نگاه،
خواستن صرف
و یا تجربه ای تلخ نیست
شکارچی موحشی است
که در دالان های بی انتهای تنهایی
با تنی هزار گونه در کمین نشسته است
عشق نمی نوازد
بلکه می تراشد
می خراشد
و قطعه قطعه می کند
و سپس به انتظار می نشیند
و همچو شاهدی لال و مبهوت
نظاره ات می کند
حضورش را،
نگاهش را حس نخواهی کرد
و آنگاه که یقین داری رفته است ،
همچو سیل جاری میشود
و همانند صاعقه ای
دگر بار بر تو حادث میشود
بازگشت،
بازگشت
و معنایی دیگرگون از عشق
با همه‌ی رنج هایش.
کادیا
عشق شکارچی موحشی است
آفریده،ی بی رحم‌ترین خداوندگار
نشان قدرتی لایتناهی
و مقدس
بی ذره ای رحم و چشم پوشی...
کادیا
عشق ناگزیر است
سرنوشتی ست
محتوم...


#محمدامین_مرشدزاده


دیدگاه ها (۱)

‌عشق تو مرا از بستر رخوت‌ناکمآزاد می‌کندو از مرگ روزمرهو می‌...

‌دلم برای کسی تنگ استکه چشمهای قشنگش رابه عمق آبی دریای واژگ...

‌و تو رفتی و هنوز ،سالهاست که در گوش من آرام،آرام ،خش خِش گا...

‌در پسِ چیزهای ساده پنهان می شوم تا تو مرا بیابی،اگر مرا نیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط