the backward harsh world پارت24
#the_backward_harsh_world #پارت24
سوار ماشین شدیم وارد کلاب شدیم خوب خوب ساجون گفت شنبه شبا هستن باچشم دنبال شخص مورد نظر گشتم که چشمم بهش افتاد اوف چه جیگره بابا رد نگاهش گرفتم رسید به چانیول ااا نه بابا فک نمیکردم اینقدر بد سلیقه باشه دختره
من:هیع چانیول منو ببین اون دختری که اونجا نشسته لباس آبی کاربنی پوشیده رو میبینی
چان:آره خوب که چی
من:اون میتونه مارو به سمت اون شخصی که لی بیون هان رو کشته برسونه برو مخشو بزن یه طوری
چان:باشه سع...واستا بینم تو ازکجا میدونی هان نکنه میدونی قاتل کیه
من:تقریبا از یکی فهمیدم کیه اما نه زیاد که مطمئن نیستم طرف درست میگه یانه برایی همین اومدم اینجا
چان:هنوزم تک پری میکنی بت گفتم دختر دورگه بدون مشورت بامن کاری نکن
من:ببند بینم بابا! اهم ببخشید بدبختانه یاخوشبختانه چشم دختر تورو گرفته پس برو توکارش منم یکم میگردم شاید چیزی دست گیرم شد
چان:خیل خوب اما زیاد نخور
خندم گرفت فهمید چیکارمیخوام بکنم سرمو به معنی باشه تکون دادم ترکش کردم سمت مک رفتم بهم از اول نگاه میکرد
مک:پوف تیپو بابا چطوری
من:توپ توپ ببینم جکسون اومده اینجا یانه فک کردم الآن اینجا خراب بشه رویی سرت مک
مک یکم بهم نوشیدنی داد سر کشیدم
مک:نه از اون روز که گذاشتیش تو خماری و رفتی دیگه نیومد اون پسر.
من:یه دوست قدیمیه! فقط همین
مک:آخه خیلی دختره تو یقه دوستت
سریع برگشتم سمتش داشت خودش رو میزد عرضه نداره بابا!
من:من برم تا حامله نشده از دختره
مک:~^_^~باشه برو پهلوان
رفتم سمتشون
من:هیع هیع سلیطه میشه دوس پسرم رو پس بدی
دختره انگار تازه به خودش اومده بود سرشو از تویی لباس چان درآورد
من:بابت حرف گوش کردنت ممنون اما برایی اینکه سرت ودهنت خیلی هیزه..
یدونه کوبندم تو دهنش
دختر:آی هیع میدونی من کیم
من:نه اما من ننه فرانکیم دوس پسرت هم هیچ غلطی نمیتونه
دست چان گرفتم کشیدمش سمت
دختر:هیع جنده ساعتی فک کردی کی
اون به من چی گفت هان چی گفت الآن
تا به خودم بیام دیدم چان زد تو دهن دختره این خررر ذوق کرده بودم لبخند مکش مرگما زدم
من:شاید من اونی که خودتی باشم اما حداقل وقتی بایکیم بهش خیانت نمیکنم
#اسکندر #آیسان_رومخ
@kpop_roman_kpop
سوار ماشین شدیم وارد کلاب شدیم خوب خوب ساجون گفت شنبه شبا هستن باچشم دنبال شخص مورد نظر گشتم که چشمم بهش افتاد اوف چه جیگره بابا رد نگاهش گرفتم رسید به چانیول ااا نه بابا فک نمیکردم اینقدر بد سلیقه باشه دختره
من:هیع چانیول منو ببین اون دختری که اونجا نشسته لباس آبی کاربنی پوشیده رو میبینی
چان:آره خوب که چی
من:اون میتونه مارو به سمت اون شخصی که لی بیون هان رو کشته برسونه برو مخشو بزن یه طوری
چان:باشه سع...واستا بینم تو ازکجا میدونی هان نکنه میدونی قاتل کیه
من:تقریبا از یکی فهمیدم کیه اما نه زیاد که مطمئن نیستم طرف درست میگه یانه برایی همین اومدم اینجا
چان:هنوزم تک پری میکنی بت گفتم دختر دورگه بدون مشورت بامن کاری نکن
من:ببند بینم بابا! اهم ببخشید بدبختانه یاخوشبختانه چشم دختر تورو گرفته پس برو توکارش منم یکم میگردم شاید چیزی دست گیرم شد
چان:خیل خوب اما زیاد نخور
خندم گرفت فهمید چیکارمیخوام بکنم سرمو به معنی باشه تکون دادم ترکش کردم سمت مک رفتم بهم از اول نگاه میکرد
مک:پوف تیپو بابا چطوری
من:توپ توپ ببینم جکسون اومده اینجا یانه فک کردم الآن اینجا خراب بشه رویی سرت مک
مک یکم بهم نوشیدنی داد سر کشیدم
مک:نه از اون روز که گذاشتیش تو خماری و رفتی دیگه نیومد اون پسر.
من:یه دوست قدیمیه! فقط همین
مک:آخه خیلی دختره تو یقه دوستت
سریع برگشتم سمتش داشت خودش رو میزد عرضه نداره بابا!
من:من برم تا حامله نشده از دختره
مک:~^_^~باشه برو پهلوان
رفتم سمتشون
من:هیع هیع سلیطه میشه دوس پسرم رو پس بدی
دختره انگار تازه به خودش اومده بود سرشو از تویی لباس چان درآورد
من:بابت حرف گوش کردنت ممنون اما برایی اینکه سرت ودهنت خیلی هیزه..
یدونه کوبندم تو دهنش
دختر:آی هیع میدونی من کیم
من:نه اما من ننه فرانکیم دوس پسرت هم هیچ غلطی نمیتونه
دست چان گرفتم کشیدمش سمت
دختر:هیع جنده ساعتی فک کردی کی
اون به من چی گفت هان چی گفت الآن
تا به خودم بیام دیدم چان زد تو دهن دختره این خررر ذوق کرده بودم لبخند مکش مرگما زدم
من:شاید من اونی که خودتی باشم اما حداقل وقتی بایکیم بهش خیانت نمیکنم
#اسکندر #آیسان_رومخ
@kpop_roman_kpop
۹.۲k
۱۷ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.