رسم زندگی

🪞در شهر کوچکی مرد ثروتمندی در خانه ای بزرگ زندگی می کرد که دیوارهایش پر از آینه بود. هر وقت مهمانی می آمد با غرور به آینه ها اشاره می کرد و می گفت: ببین من چقدر ثروتمندم. این آینه ها بزرگی مرا نشان می دهد.

🍀همسایه اش مردی فقیر بود که در کلبه کوچکی زندگی می کرد. دیوارهای خانه او پر از پنجره بود. به هر مهمانی که می آمد با مهربانی می گفت: بیا کنار پنجره بنشینیم و با هم زیبایی های دنیا را تماشا کنیم.

💌 سالها گذشت. مرد ثروتمند کم کم همه دوستانش را از دست داد چون کسی از دیدن بازتاب خودش در آن همه آینه خوشش نمی آمد. اما مرد فقیر هر روز مهمانان تازه ای داشت که برای تماشای طلوع آفتاب، ستاره ها و خنده کودکان دور پنجره هایش جمع می شدند.

❣️روزی مرد ثروتمند بیمار شد و کسی به دیدارش نیامد. صدای خنده ها از خانه همسایه فقیرش به گوش می رسید. با آخرین نیرو خود را به پنجره رساند و برای اولین بار دنیای بیرون را دید: بچه های بازیگوش، گل های رنگارنگ و آسمان آبی. اشک در چشمانش حلقه زد و در آخرین لحظات زندگی فهمید:

🎻ثروت واقعی در دیدن خودمان نیست، در دیدن دنیای اطرافمان است.

💟آینه ها فقط خودمان را نشان می دهند اما پنجره ها تمام زیبایی های زندگی را به ما نشان می دهند. ثروت حقیقی در شادی هایی است که با دیگران تقسیم می کنیم. کسانی که می دانند چگونه از چیزهای کوچک لذت ببرند، در واقع ثروتمندترین آدم ها هستند.

🍓زندگی یا آینه است که فقط خودت را ببینی، یا پنجره ای که دنیا را تماشا کنی. انتخاب همیشه با توست.

┄┅┄┅✪┅┄┅┄
دیدگاه ها (۰)

رسم زندگی

رسم زندگی

رسم زندگی

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

#سنگدل part 26با صدای خدمتکار ها از خواب بیدار شد اطرافش را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط