تکیه گاه بغض هایم
یارجان آدم همیشه نیاز دارد به یکنفر که در اوج سختی های زندگی دستش را بگیرد و بگوید من هستم... به من تکیه کن....
کسی کمی قویتر،،، یا کسی که بهتر بلد باشد ادای آدمهای قوی را دربیاورد...
وقتی بودی (هرچند کوتاه) پناه بودی...
وقتی از همه جا خسته میشدم سینه ات مأمن دردهایم بود...
همینکه کسی بود که شنیدن بلد بود...
کسی که محکم بودن بلد بود...
کسی که نوازش بلد بود...
آغوش را میفهمید...
یادم نمی آید چیزی گفته باشی...
همیشه سکوت میکردی تا بغض هایم روی سرشانه هایت خالی شود...
بعد یک دستمال میدادی دستم و میگفتی بگذار چیزی برایت تعریف کنم...
و تو همیشه چیزی داشتی برای تعریف کردن تا من یادم برود اصلا دردی بود... غمی چنگ انداخت بود...
یارجان!
نبودنت نبودن جان است...
خیلی سخت میگذرد...
کلی حرف تلنبار شده دارم و بغض جمع شده...
شانه هایت اما دیگر مال من نیست... 😔
#الهام_جعفری
#ممنوعه
کسی کمی قویتر،،، یا کسی که بهتر بلد باشد ادای آدمهای قوی را دربیاورد...
وقتی بودی (هرچند کوتاه) پناه بودی...
وقتی از همه جا خسته میشدم سینه ات مأمن دردهایم بود...
همینکه کسی بود که شنیدن بلد بود...
کسی که محکم بودن بلد بود...
کسی که نوازش بلد بود...
آغوش را میفهمید...
یادم نمی آید چیزی گفته باشی...
همیشه سکوت میکردی تا بغض هایم روی سرشانه هایت خالی شود...
بعد یک دستمال میدادی دستم و میگفتی بگذار چیزی برایت تعریف کنم...
و تو همیشه چیزی داشتی برای تعریف کردن تا من یادم برود اصلا دردی بود... غمی چنگ انداخت بود...
یارجان!
نبودنت نبودن جان است...
خیلی سخت میگذرد...
کلی حرف تلنبار شده دارم و بغض جمع شده...
شانه هایت اما دیگر مال من نیست... 😔
#الهام_جعفری
#ممنوعه
۱۱۶.۵k
۱۸ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.