نقاب عشق

میدونی یارجان!
ما روزهای خیلی سختی رو از سر گذروندیم...
شاید کمتر کسی باور کنه اینو...
ما عادت کردیم لبخند بزنیم حتی وقتایی که درد میکشیم...
ما عادت کردیم به قوی بودن...
به سخت بودن...
به سکوت کردن...
ما نقاب زدیم...
یارجان! این تمام تفاوت ما دوتا با بقیه اطرافیانمون و تمام شباهت ما به هم بود...
اما شاید یه وقتایی کنار هم یادمون میرفت که نقابمون رو برداریم...
اون وقتا که تو با یه کوله بار از خستگی برمیگشتی و من زل میزدم به سکوتت...
و نگران این همه محکم بودنت بودم...
و نگران اینکه نشکنی...
و نگران سکوتت...
اما یار جان! عشقمون که نقاب نبود. بود؟
#او_نویسی:
راستی یارجان! هنوز مثل سابق ساکتی؟ هنوز خسته که میشی، درد که داری از بقیه مخفی میکنی؟
#الهام_جعفری
#ممنوعه
دیدگاه ها (۵)

شریک زندگی

تکیه گاه بغض هایم

نامه جات(تو نگران نباش)

الحمدلله

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط